کد خبر: 10174 | تاریخ انتشار: ۱۲:۱۷:۳۷ - پنجشنبه ۱ آبا ۱۳۹۳ | ۱ نظر | |

همین امروز هم دیر است!

وبسایت تخصصی مددکاران اجتماعی– فردا که هیچ، همین امروز هم دیر است. امروز اگر کسی از آسیبهای اجتماعی سخن بگوید اهل فن نه پیشگویش می خوانند و نه آینده بینش می نامند. امروز دیگر شاهد حمله آسیبهای اجتماعی هستیم و باید سپرهایمان را برای دفاع و تلاش برای بقا پیش رویمان بگیریم. امروز از کشاورز درون شالیزارهای شمال تا ماهیگیر دریای جنوب تا مرزنشنیان شرقی و غربی یا فلان حجره دار بازار سنتی اصفهان، از هر که بپرسی وضع جامعه را چگونه می بینی جواب مشابهی می دهد. دیگر از گرانیها کمتر بحث می کنند. امروز اعتیاد، بیکاری، سرقت و خشونت، تجاوز به عنف، علنی تر از آن اند که بتوان ندیدشان گرفت. امروز اگر اجازه صحبت از آسیبها و مسائل اجتماعی در رسانه ملی داده می شود نه از روی نیت پیشگیری بلکه نشانه تسلیم جامعه در مقابل مسئله های ریز و درشت اجتماعی است.

1لوگو-فردا-دیر-است1-640x372

ما ایرانیان البته در دیردریافتن، سابقه ای به قد تاریخ داریم. هر وقت مست شدیم و سرخوش، یادمان رفت که فردایی هم هست. تا آن زمان که شاهان زمامدار ملک و مملکت بودند مسئله اجتماعی نداشتیم چون اصلا مردم به حساب نمی آمدند. “خور و خواب و خشم و شهوت” بود و شاهان متملک و مردمان رعیت فرمانبردار. “چه بسیار شاهان پرقدرتی، که در این جهان از پی راحتی، به کوه و کمر قصرها ساختند، همه قصرها را بیاراستند…” . آنگاه درست در زمانی که مست بودند از خیال دست یازیدن به دشمن و “بی اندیشه فردا” جام باده شان را بالای سرگرفته بودند، بلای مبادا بر سرشان نازل شد و تا بیایند خود را دریابند دشمن هشیار، مرزها را درنوردیده و مردمان از هر قوم را دریده و به دروازه شهر رسیده بودند. امروز اگرچه از شاهان بی خبر، خبری نیست و ابزار و آلات رسانه ای کاغذی و مجازی امکان رصد دائمی تمامیت ارضی را به ما میدهد و اگر دشمنی چه در هوا و چه دریا و چه خشکی نگاه ناپاک به سرزمینمان بیاندازد دستش را می خوانیم و چشمش را از حدقه در می آوریم اما انگار یادمان رفته که همه چیز به  “تمامیت ارضی” ختم نمی شود. امروز چیزهایی هست که به ارض و مرز چندان مرتبط نیست. امروز دولت در حال ترمیم اقتصادش است. عمران و بهسازی جاده ها و ساختمانها، راه خود را در پیش گرفته و می رود. انتشار مقالات مورد قبول شرکت محترم تامسون-رویترز (آی اس آی) با شیب به شدت تندی در حال پیشرفت است و با همین رویه جلو برویم منطقه و قاره که هیچ، کل دنیا را با مقالات نه چندان کاربردیمان فتح خواهیم کرد. اما چیزهایی هم هست که جلوی چشممان نیست. ما می دانیم چیزهایی در حال تمام شدن و تخریب کامل اند اما اراده ای برای کنترل آن نداریم. “شرط انصاف نباشد” اگر دولتها را مقصر اول و آخر بدانیم در این کنترل نکردن ها. ما مردمان زحمت کشی هستیم اما جان بر لب مشکلاتمان نیاید چشممان را بر آنها می پوشیم.

سالهاست که آب کشور در حال قحطی است. آنقدر کمبود آب را و فرهنگ اسراف را به شوخی می بینیم و به جای رعایت، پیامک خنده دار برایش می سازیم که کمبود آب به مرز هشدار می رسد و می شود “بحران” آنگاه بر عزا می گیریم که ” ای داد هی بیداد هی….” آبمان ته کشید و نزدیک است که کل شهر و دیارمان بشود کویر لوت. لذا “مسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید…”. دوبار که باران و تگرگ ببینیم دعای باران یادمان می رود و “روز از نو روزی از نو…”.

مسائل اجتماعی را هم به همین سبک و سیاق رها کردیم و گفتیم “حمدالله که من درنیفتادم به چه چون این جماعت….”. ایدز و همداستانهایش را رها کردیم به امان خدای قادر متعال و گفتیم ما در ایران نه معتاد تزریقی زیاد داریم نه (معاذ الله…! )داستانهای نامشروع که بخواهد ایدز رواج یابد. دهه های طولانی علوم اجتماعی را “شعر و شاعری” دانستیم و به آن خندیدیم. شاگرد تنبلهایمان را فرستادیم دسته جمعی بروند علوم انسانی بخوانند و به نخبگان و سرآمدان مدارس، بی امان ریاضی و فیزیک خوراندیم و آماده کردیم برای دانشگاه های ثروتمند امریکایی. دهه های متمادی والدینمان، عارشان آمد که بگویند فرزند ما متخصص اجتماعی است و به طریق اولی عارمان بود که نخبگانمان علوم انسانی بخوانند و به اصطلاح “عمرشان را تلف کنند”.

این روزها برنامه کارشناس محوری به نام “فردا دیر است…!” از شبکه سلامت همه روزه حوالی 10 شب پخش می شود که سعی می کند مسائل و آسیب های اجتماعی را تا حد توان “بی روتوش” رصد کند. کارشناسانی که به این برنامه دعوت می شود جسورانه آمار می دهند و تحلیل می کنند. در این برنامه گفته می شود که ما در این کشور مسئله های اجتماعی داریم. در این برنامه گفته می شود که در ایران هم مثل خیلی دیگر از جوامع جهان، روابط نامشروع داریم.مصرف کننده الکل داریم. آدمهایی داریم که به حجاب “اعتقاد” ندارند هرچند رعایت می کنند. سرقت داریم. قتل داریم. نزاع داریم. اعتیاد داریم. تزریق داریم. کارتن خواب داریم و … . با وجود همه فیلترهایی که در دعوت از مهمانان طبیعتا وجود دارد و همه خودسانوریهایی که مجری و کارشناسان دارند اما باز واهمه ی همه از طرح این مباحث ناخوشایند به آسانی قابل مشاهده است. هرچند مجری بنده خدا هر نیم ساعت یکبار، یادآوری و معذرت خواهی می کند که “بینندگان متشرعمان هی پیامک داده اند و هشدار می دهند که این حرفها چیست که می زنید و چشم و گوش ملت را باز می کنید. نگران نباشید ما حواسمان هست و سعی می کنیم حرف علمی بزنیم. به خدا ما هم به خدا و پیغمبر اعتقاد داریم.”

به نظر من، این “فردا دیر است!”برنامه خوبی است . آقای ضرغامی دست شما درد نکند.  یک قدم، به جلو است همین که شما پذیرفتید که می شود در تلویزیون ملی جلوی چشم این همه آدم که الکل مصرف نمی کنند اعلام کنید در کشور مصرف کننده الکل داریم. آن هم نه یک بطری و دو بشکه و صد بشکه، بلکه 200000000  (دویست میلیون) لیتر. همین که پذیرفتید در کشور افراد مبتلا به ایدز و هپاتیت داریم که نه تنها از تزریق با سرنگ مشترک در اماکن غیربهداشتی بلکه تا حدود 30 درصد از طریق رابطه جنسی کنترل نشده (احتمالا غیرمشروع) مبتلا شدند از شما ممنونیم. این همه سال نپذیرفتیم که در کشور اسلامیمان زنانی هستند که تن فروشی شغلشان شده و اصلا به این فکر نکردیم که اگر زنانی به هر دلیل “تن فروشی” می کنند لابد مردانی بوده اند “تن خرینی” می کنند و متقاضیانی برای چنین عرضه ای داشته اند. سالها دوای درد معتادین، پس گردنی بود و چاره کار بی خانمانان، جمع آوری. تا ناگهان فهمیدیم آمار پس گردنی خوران آن قدر بالا رفته که احتمالا با آمارهای خنده دار یک میلیون و دو میلیون نمی شود جمعش کرد.آنقدر فقر را از جامعه دور دانستیم و تدوین نقشه های جامع طراحی شهرها را طول دادیم که بیش 10 تا 12 درصد مردم کشور از رسمیت افتادند و افتادند توی سکونتگاه های غیررسمی.

ممنون که باور کردید “دیر است….!”

اما با یک گل بهار نمی شود. مباد که این برنامه تان هم ذکر مناسبتی باشد. مباد که گلی باشد به عمر چند روز و باز فردا روز از نو، روزی از نو!

یک سال تمام همه مقامات کشوری و لشکری و حوزوی و حتی دانشگاهی ناگهان به این نتیجه رسیدند که جمعیت کشور در حال سقوط است باید تعداد موالید افزایش یابد. تا ثبت احوال اعلام که شیب به حالت ملایم برگشته همه چیز از سکه افتاد. انگار نه انگار که “پشمی بود و کشکی بود”.

آقای ضرغامی شما که روزهای آخر مدیریت صدا و سیماییتان را خواستید رنگ و بویی روشنفکرانه تر بدهید خودتان هم می دانید که این برنامه ها ریشه ندارند و به محض اینکه شیب یکی از مسائل اجتماعی ملایم بشود فتیله برنامه های چالشی پردردسر اینچنینی را چنان پایین می کشید که به اسفل السافلین می رسد و دستکم صدسالی طول می کشد تا باز رئیسی بیاید و به این نتیجه برسد که می شود در مورد الکل و ایدز و روسپی گری حرف زد بدون ترس از معتاد و بیمار و تن فروش شدن ملت.

بگذارید از این دست برنامه ها بیشتر ساخته شود. داشتیم برنامه هایی که موضوعشان مسائل اجتماعی بوده و هست. اما آسیب های اجتماعی برنامه های چالشی می طلبد. بگذارید مردم حساس شوند. اوضاع مسائل اجتماعی خراب است. بگذارید برنامه های این گونه ای زیاد ساخته شود تا جامعه به این نتیجه برسد که نیاز به متخصصین اجتماعی کاربلد داریم. نیاز به متخصصین اجتماعی با کیفیت دانش و مهارت بالا داریم. به همان اندازه نیاز به فضاهایی داریم که بتوانیم به مسائل، انتقادی نگاه کنیم. تفکر نقادانه تنها راه برون رفت از مسئله های اجتماعی است. این که یک کارشناس داشته باشیم جواب های درست بدهد و برود مشکل ما را حل نمی کند. تا سوال و صورت مسئله درست مطرح نشود راه حل مسئله به دل کسی نمی نشیند.

خلاصه خدا را شکر که بالاخره به این نتیجه رسیدیم که مسائل اجتماعی قابل طرح در عرصه عمومی هم هست.

عباسعلی یزدانی- مددکار اجتماعی

RelatedPost

استفاده از این مطلب با ذکر منبع بلامانع است


۱ دیدگاه مطلب براي " همین امروز هم دیر است! " ارسال شده است.

  1. همکار گفت:

    همیشه همینطور بوده اقای یزدانی. یک عده می آیند برای خودشان حرفهایی می زنند و بعد می روند. هدفشان واقعا مسائل اجتماعی که نیست.

ارسال نظر


آخرین موضوعات