کد خبر: 12404 | تاریخ انتشار: ۲۰:۰۲:۱۴ - سه شنبه ۱ دی ۱۳۹۴ | ۱ نظر | |

تعطیلی‌ مدارس تهران به کودکان کار نمی رسد

IMG13013476یارخیابان که باشی فرقی نمی‌کند آسمانش چه رنگی باشد، «خاکستری»، «آبی» یا… اصلاً بی‌خیال رنگ و رخسارش می‌شوی، گوش‌ات هم به صدای هشدارها و درماندگی‌ها بدهکار نیست. برای همین نه مثل خیلی‌های دیگر که درست شبیه کسی چون خودت، چشمانت را به روی پرده‌های سیاه می‌‌بندی و بساط هر روزه ات را می‌بری جایی که همیشه دلت از آنجا گرم می‌شده، جایی شبیه خیابان‌های همین شهری که حالا دخل و خرجت به هوای زمینش، آسمانش را هم دور می‌زند…

برای تویی که شبها و روزهایت اصلاً هوای ابری و بارانی‌اش یکی است، چه فرقی می‌کند که آلارم هشدارها «خط اضطرار» را به کف زمین بزند، اصلاً شماره‌ها که بالا رفت و«هشدارها» به «اضطرار» رسید، دلت لک می‌زند برای شنیدن همان خبری که این روزها، همسن و سالانت را بی‌خیال درس و کتاب و مدرسه کرده است…«تعطیلی» همان بهانه خوش این روزهای تو و آدم‌هایی است که ساعتهای بیکاری، برایشان رنگ طلا دارد، تیتر درشت روزنامه‌ها و زیر نویس تلخ تلویزیون یا حتی صدای گوینده‌ای که اعلام می‌کند: «فردا و پس فردا همه مدارس شهر تهران تعطیل است»، تو را بیشتر از همه یاد کودکانی می اندازد که حواسشان را گرم بازی‌های خانگی کرده‌اند تا مبادا ذره‌ای آلودگی، نفس‌های کوچکشان را تنگ کند، یاد همان خیابان‌ها و پل‌ها و کوچه پس کوچه‌های تنگ و تاریکی می‌اندازد که مشتری‌های منصف تر، نگاهشان را از ناخوشی‌های تو بر نمی‌دارند، جایی شبیه پل «سید خندان»، کنار دکه روزنامه فروشی بالای پل که این روزهای کودکی تو را با جورابهای «مشکی» و «خاکستری» و گاهی هم «سفید» رقم زده است.

این داستان «عماد»، «ایمان»، «محمد»، «میترا» و «منیرهایی» است که وقتهای «تعطیلی»، برایشان وقت‌های «غیر تعطیل» خوانده می‌شود، برایشان هم فرقی نمی‌کند، هوا «آلوده» باشد، «برف» آمده باشد یا حتی «اجلاس» و «نشست» و «مانور» و هرچه که می‌خواهد باشد، بساطشان با «تعطیلی» غریبه است…
«وقتی تلویزیون گفت مدارس تعطیل شده، ما خوشحال شدیم، ولی تعطیلی و غیر تعطیلی برای ما فرقی نمی‌کند، چون مجبوریم بعد از مدرسه حدود ساعتهای 12، ناهار نخورده خودمان را به اینجا برسانیم، مدرسه ما خیابان مولوی است، ما بعد ازتعطیل شدن مدرسه، با مترو به سمت پل سید خندان می‌آییم و جوراب می‌فروشیم.» اینها حرفهای عماد 11 ساله است، خودش هم می‌داند هوا آلوده بوده و آمدنش به خیابانها منع شده، اما از اینکه بگویی چرا در خانه نمانده‌ای، خنده‌اش می‌گیرد، شاید هم دلش گرفته و لبهایش جور سنگینی ناخوشی‌هایش را می‌کشد…
«پدر و مادرم مریض هستند، در خانه فقط من و ایمان می‌توانیم خرجی بدهیم، ماهی 300 هزار تومان اجاره می‌دهیم و هزینه‌های دیگر هم با ماست، خوب کار کنیم، روزانه 20 هزار تومان درآمد داریم که آخر ماه هم چیزی برای خودمان نمی‌ماند.»
پس وقتهایی که مدارس تعطیل شده و راهتان به کنار خیابانها و پلهای شلوغ رسید، اگرچشمتان به کودکان کار افتاد، هرگز به تعطیلی مدارس شک نکنید، اینها تصاویرضعیف «انسان های کوچکی» است که «زور آلودگی» هم به تقدیرشان نمی‌رسد…

منبع: روزنامه ایران

RelatedPost

استفاده از این مطلب با ذکر منبع بلامانع است
کلمات کلیدی این خبر: ,


۱ دیدگاه مطلب براي " تعطیلی‌ مدارس تهران به کودکان کار نمی رسد " ارسال شده است.

  1. احمد گفت:

    ما هم تا چند سال پیش همان زمان جنگ هشت سال بیشتر نداشتم بلافاصله بعد از مدرسه سرزمین می رفتیم وکار می کردم کسی نمی گفت نباید در سنین کودکی کار نکند از همان کودکی کار می کردیم درس می خواندیم وپدر ومادر به کمک ما در زندگی حساب می کردند وما هم خوشحال بودیم که بار بدوش پدر مادر نیستیم وخدای نکرده پدر یا مادر به دلیلی لز کار افتاده وزمین گیر می شد ما بودیم کار مزرعه را می رسیدیم وخوب در شهر ها ویا شهرها ی بزرگ قضیه جور دیگری ،باید به این کودکان فرصت تجربه وکار را از کودکی ونوجوانی وجوانی داد تا بزرگ سالی راه حلهای زیادی برای مشکل خود وخانواده پیدا کند ودر سن بیست سالگی بتواند مسولییت زن وزندگی را پیدا کند ودر عین حال در حین کار حطرات ومشکلات اگاهی داده بشود واموزش عملی داده بشود نه اینکه مزموم وبد باشد اگر گیم یونگ جونگ در زمان سختی جنگ کره بقول خودش در کتاب سنگ فرش خیابان از طلا است باربری نمی کرد ودر خبابانها دست فروشی نمی کرد راز کار کردن را نمی اموخت والان ریس شرکت دوو در کشورهای مختلف دنیا نبود اگر در اروپا این حرفهارا می زنند جای تعجب نیست چون دولت انها را تامین مالی می کند ودر کنار کودکان هست درایران چنین امکانی نیست ودولت هم نمی کند پس شرایط را از نظر روانی برای این کودکان ودیگران سخت نکیید تا افتخار کنند با سلمت رزق وروزی حلال بدست اورند .

ارسال نظر


آخرین موضوعات