موضوع زندگی تعدادی از شهروندان بی خانمان در قبرستان چنان مهم شد و بانگ الأسف چنان بلند برخاست که جمیع مردم جهان (البته بیشتر آنهایی که به جامعه ایران به دلیلی التفاتی دارند) را به نوحه سرایی واداشت و هر صاحب تریبونی آتش نشان روشن خشمی شدند. در ابتدا باید شهادت دهیم که انسان، شریفترین و مکرم ترین موجودات عالم است و هرگونه شرایط بد برای او ننگی است بر دامن همه ما. مردمان همه جهان به هم مرتبط اند و اعضای یک پیکرند بنابراین مسئولیت انسانی و اجتماعی ماست که برای ارتقاء کیفیت زندگی و بیرون آوردن همه از شرایط بد تلاش کنیم. این موضوع در کشوری که برای تعالی همه مردم آن و به ویژه مساکینش یک انقلاب خونین و پرهزینه را از سرگذرانده به مراتب مهم تر است. اما چه شد که این موضوع تا این حد مهم شد؟ آیا کسی تا کنون بی خانمان نبوده یا این پدیده اولین بار است که در جهان اتفاق می افتد؟
تابستان سال گذشته بود که رئیس سازمان بهزیستی با لحنی مشخصاً سیاسی آماری حدود 8 هزار نفر در سراسر کشور را ذکر کرد[1]. که احتمالا منظوشان افراد تحت پوشش در گرمخانه های کشور بوده است. یک ماه بعد معاون اجتماعی ایشان ناگهان آمار 16 تا 17 هزار نفری از افراد کارتن خواب را اعلام کرد که درصد بسیار ناچیزی از آنها را کودکان و تا 10 درصد را زنان تشکیل می دهند.[2] در اردیبهشت همان سال مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران در همایش روز ملی مددکاری اجتماعی از وجود “بیش از 15 هزار نفر” فقط در تهران خبر داده بود و با اصرار و تأکید بر اینکه هر شب از سه تا 5 هزار نفر را فقط مأمورین شهرداری سامان می دهند شوک بزرگی به برخی مسئولین خفته وارد کرد[3]. وی به این آمار بسنده نکرد و هشدار داد که حدود 10 درصد این افراد دارای بیماری های واگیردار هستند که حضور آنها در مجتمع های عمومی مانند گرمخانه ها یا سامانسراها طبیعتاً خطرات جانی برای سایر ساکنین آن اماکن که از بدنی ضعیف و مراقبت های بهداشتی حداقلی برخوردار هستند به همراه دارد. بعد از اینها خانم مولاوردی معاون رئیس جمهور هم با اعتراف به کم شماری ها در آمار های رسمی گفت اگر 15 هزار فرد کارتن خواب در کشور داریم حداقل 5 هزار نفر آنها زن هستند[4].
پدیده بی خانمانی یک امر جهانی است و حتی کشور لوکزامبورگ که از آن به بهشت روی زمین تعبیر می شود یا جوامع همیشه صدرنشین رده بندی توسعه انسانی یعنی فنلاند، دانمارک، سوئیس یا نروژ نیز از این مسئله در امان نیستند[5]. سازمان ملل متحد در سال 2005 از حدود 100 میلیون انسانی خبرداد که خانه رسمی برای زندگی ندارند و بی خانمان هستند. این آمار در سال 2016 بیانگر آن بود که فقط 100 میلیون کودک در خیابان ها زندگی می کنند و قطعا آمار کل خیابان خوابها بیش از این است[6]. اگرچه بی خانمانی با کارتن خوابی تفاوت ماهیتی دارد. کمیساریای عالی حقوق بشر در گزارش سال 2016 خود به 24000 فردی اشاره کرده است که در هندوستان طی 6 سال اخیر به دلیل فقدان مسکن و شرایط زندگی مناسب فوت کرده اند.[7] همین گزارش از افزون شدن تعداد افراد آواره و خیابان خواب در کشورهای ژاپن، آرژانتین، اسپانیا، ایرلند، یونان و سایر کشورها خبر داده است. در امریکا تعداد افرادی که به دلیل استرسهای مرتبط با خانه و کاشانه خودکشی می کنند از سال 2005 تا 2010 دوبرابر شده است. ژاپن که بیش از 90 درصد مردم آن را شهروندان طبقه متوسط تشکیل می دهند در سال (2014) تعداد 7508 فرد کارتن خواب داشت که با توجه به روند افزایشی آن طی سالهای قبلش احتمالا امسال به رقم بسیار بالاتری رسیده است[8]. شبکه CBC کانادا در سال 2013 اعلام کرده بود که دستکم 200 هزار نفر در هر سال بی خانمانی را تجربه می کنند و حداقل 150 هزار نفر از خدمات شلترها استفاده می کنند و درکنار اینها 50 هزار نفر هم “بی خانمانی پنهان” دارند یعنی حداقل یک شب را بدون خانه هستند و با رفقا یا فامیلها می گذرانند تا بتوانند جایی برای زندگی پیدا کنند[9]. انگلستان هم اعلام کرده که 3569 نفر در هر شب در این کشور بی خانمان هستند[10]. این رقم سالانه به 54430 نفر می رسد[11]. به این آمارها اگر افرادی را که سرپناه موقت دارند یا در جایی زندگی می کنند که به چشم نمی آیند قطعا رقم بالاتر هم خواهد رفت. این آمار از مدخل های گوناگون گاهی زیاد و کم هم گفته می شود. اما به هر حال، پدیده بی خانمانی یا کارتن یا خیابان خوابی یا هر اسم دیگر، پدیده جدیدی نیست و فقط مختص کشور ما نیست. هرچند اوضاع در کشور ما بد است چون فرد بی خانمان در ایران به راحتی ممکن است بمیرد و حتی در مجالس غذاپزان و نذری خورانمان هم گاهی راهشان نیست. نذری می پزیم که دفع بلا کنیم و “بلاگرفتگان” را از این غذای نذری سهمی نیست. اینجا به ندرت کسی وظیفه خود می داند انها را پیدا کند و برایشان خدمات رسانی کند. اگر هم گشتی زده می شود برای آن است که “چهره شهر زیبا شود و مردم شهر امنیت داشته باشند” نه برای این که انسانی در معرض نابودی است.
از نظر گاه اجتماعی پدیده های اجتماعی تک علتی نیستند و تحلیلی چرخشی نیاز است برای علت یابی ماجرا اما پژوهش ها و عقل سلیم تصدیق می کنند که مهمترین علت بی خانمانی باید فقر باشد. دلایل بی خانمانی از سوی دولتهای اروپایی مانند انگلیس عبارتند از عدم تمایل خانواده به تأمین هزینه یا محل خواب آنها، نداشتن مسکن مستقل، جدایی از شریک زندگی (پارتنر) ( 19 درصد از بی خانمانها) و نداشتن پول کرایه خانه. شهرداری تهران دلیل بی خانمان شدن تهرانی ها را اعتیاد (80درصد) ، فقر و اختلافات خانوادگی عنوان کرده است. همچنین باید توجه داشت که بیخانمانی نسبی و موقت است اما گاهی بی خانمانی ها مطلق و مزمن هم مشاهده می کنیم. تمایز آماری این دو هنوز مشخص نیست چون به جز برخی کشورهای توسعه یافته اجتماعی، اقتصادی بقیه کشورها در گزارش تعداد افراد بی خانه مانده احساس کراهت دارند. اما بی خانمان های به اصطلاح “متجاهر” به احتمال زیاد دچار بی خانمانی مطلق شده اند.
با این توضیحات ببینیم چرا پدیده ای مثل در گورستان خوابیدن تعدادی از همین گروه ( که به هر حال از شهروندان ایران و از مردم همین جهان اند) این چنین سروصدا کرده است. موضوع در گور خوابیدن را تیرماه امسال در سایت “الف” از قول وبسایت انگلیسی “میرور” شنیدیم. در این گزارش آمده بود که کودکی به نام پرنسس چی[12] اهل کشور لیبریا و جمعی از دوستانش که در سنین کودکی ناچارند با روسپیگری ارتزاق کنند از شر نامردی های مردم و فقدان حمایت های اجتماعی به قبرستان پناه برده بودند. این کودکان که محصول فقر و فلاکت دوران جنگ داخلی یا اپیدمی های دهشتناک این کشور هستند به قدرت ارواحی که در گورستان هستند دلخوش کرده بودند و گفتند چون کسی را ندارند از ارواح خواسته اند که کمکشان کنند و آنها هم اجازه زندگی در قلمروشان را به این کودکان داده اند.
واقعیت این است که فردی که از همه جای جهان بریده یا از هیچ منبعی در جهان امید یا انتظار حمایت ندارد دست به هر کاری ممکن است بزند. قطعا آن چه که ما از تابوهای جامعه و تاریخ می اندیشیم و آن چیزهایی که یک فرد عادی جامعه را می هراساند در نظر کسی که آب سرش گذشته اصلا هراسناک نیست یا اگر هم هست به راحتی برای بقای خود به دل آن می زند. به نظر بسیار بدبینانه است که فکر کنیم این افراد را کسانی اجیر کرده اند که بروند برای تخریب دولت خود را ماه ها در شبهای ترسناک گورستان حبس کنند تا آب گل آلود و عده صاحب ماهی شوند. این را هم از گزارش ها فهمیدیم که این افراد امروز و دیروز به این مکان یا مکانهای مشابه نیامده اند و مدتهاست که در آن مکان رفت و آمد می کنند. این را هم می دانیم که وقتی جایی به اصطلاح “پاتوق” می شود احتمال حضور افراد با شرایط مشابه در آن اماکن بسیار بیشتر می شود (نمونه اش را در اتوبانها و زیرپلها و برخی دره های همین تهران بسیار می بینیم). به نظر می رسد واقعیت این است که جامعه وجود این افراد را انکار می کند و نادیده می گیرد تا وجدانش آزرده نشود و گرنه همه می دانند در شهرهای ما چه می گذرد. اگر کسی حیای کاذبمان را بدرد و تابوهای حفاظت کنندمان را بشکند فریادمان بلند می شود. در این بین اگر رسانه ها دستشان را از روی زنگ بیدارباش برندارند وخامت موضوع بیش از پیش به چشم می آید و می شود نقل محافل ما. واقعیت این است که در بسیاری از ناقلین این روایت نشانی از خجالت یا حتی ناراحتی دیده نمی شود. این پدیده به عنوان سنگی که کسی پرتاب کرد و به زودی درد آن از یاد می رود انگاشته می شود. پدیده های اجتماعی از این دست محصول بدکاری همه اجزای جامعه است. فقر فزاینده، بی عدالتی، فاصله طبقاتی بسیار شدید، بداخلاقی ها، مهجور شدن فضیلتهایی مانند قناعت، کار یا نوع دوستی و و شیوع رذیلت های اخلاقی مانند افترا و بی تفاوتی، بازار داغ دروغ و دزدی و حیله گری، سلطه یافتن زر، زور و تزویر (مشهور به بند “پ”) و بسیاری علل دیگر جامعه ایرانی را به اجتماعی پرآسیب تبدیل کرده است. همین الان هم که دیگر پرده انکار افتاده و کوه یخ آسیب های اجتماعی از زیر دریا درآمده و همگان بین شده باز هم برخی مدیران با راهبرد نخ نمای تکذیب یا اقدام ضربتی ادعا می کنند مسئله وخیمی وجود ندارد. چطور می شود یک نفر را که سالها هرچه دست و پا زده نتوانسته خود را حفظ کند و همه جامعه فقط نگاهش کرده ظرف مدت چندروز ناگهان حالش خوب شود. در حالیکه قاب تلویزیون افراد بی خانمان را درون صحنه مورد نظر نشانی می دهد مقام مسئول در کمال پررویی بیاید و بگوید ” اینها یکی دو نفر بیشتر نبودند که به حمدالله سامان یافتند!!!!”. درست است که عده ای دیو یا اهریمن صفت می خواهند حال ما خوب نباشد و اگر مثلا اتفاقی که افتاده و خودمان به هم نشانش داده ایم را از فلان رسانه “بازتاب” بدهند نیت شومی داشته باشند اما آیا این که چون “آنجا” نشان داده شد پس حتما دروغ است نوعی مغالطه نیست؟
این گول بین که روشنی آفتاب را از ما دلیل می طلبد…
خورشید را وانهاده سعی داریم با اتکا به ساعت شماطه دار خویش بیچاره خلق را متقاعد کنیم که شب از نیمه نیز برنگذشته است… .
اتفاقی که یکی دو ماه پیش برای تحلیل میزان شادی و نشاط در جامعه اتفاق افتاد هم از همین قماش بود. ماجراهای مشابهی طی سالهای اخیر درباره زنان روسپی، مبتلایان به ایدز، افراد معتاد متجاهر، فسادهای مالی دولتی و خصوصی و … و رخدادهایی که قطعا در عصر زوال رسانه های ملی و گسترش رسانه های خودجوش ….. افتاد که یک الگوی ثابت را نشان می دهد. کسی آیینه ای روبرویمان می نهد و ما با دیدن روی زار خود، به جای خودشکنی، یا شیشه را می شکنیم یا شیشه آور را. روزنامه شهروند با دادن این خبر آتشی روشن نکرد بلکه بخشی از نادیدنی هایمان را که سالها پنهان کرده بودیم افشا کرد.
بشنوید ای دوستان این داستان خود خود حقیقت نقد حال ماست آن
افراد خیابان خواب، کارتن خواب یا بی خانمان واقعیت های جامعه مایند. وقتی هوا ابری است دیده نمی شوند اما در جایی که صلاح باشد خوب هم دیده می شوند. جامعه نتوانسته برایشان فکری کند خودشان فکری به حال خودشان کردند. این بار به جای بیغوله، در گور رفته اند تا شاید ارواح آنها را از شر دیگر انسانهای بی مروت جامعه نجات دهد ولی به نظر می رسد اوضاع بدتر شد. ارواح آنها را نپذیرفتند و از آن پاتوق هم بیرون رانده شدند.
از قضا سرکنگبین صفرا فزود روغن بادام خشکی می نمود
از هلیله قبض شد اطلاق رفت آب آتش را مدد شد همچو نفت
با این وصف، یک نکته باقی می ماند: کاری به این ندارم که امسال ساز انتخابات کوک است و هر کسی زخمه ای به بدنه جامعه می زند تا کشور به رقص آید. اما رسانه ای که می تواند به همین قدرت ظاهر شود و نه جمعی مسئول در شهرستانی کوچک که مه آفرید ها و بابک ها را به آسانی به پای دار بیاورد چرا همیشه ای ساز را کوک نگاه نمی دارد. چرا آنقدر می ایستد تا بیست سال بگذرد و تازه بگوید برخی از مردم این شهر خانه و خانواده ندارند؟
عباسعلی یزدانی
مددکار اجتماعی
[1] http://www.dana.ir/news/385486.html/%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%B3%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1
[2] http://9sobh.ir/fa/news/10296/%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1
[3] http://www.isna.ir/news/94021609639/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%AF
[4] http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13940721000910
[5] https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_homeless_population#cite_note-27
[6] https://documents-dds-ny.un.org/doc/UNDOC/GEN/N16/253/02/PDF/N1625302.pdf?OpenElement
[7] https://documents-dds-ny.un.org/doc/UNDOC/GEN/N16/253/02/PDF/N1625302.pdf?OpenElement
[8] http://www.urbancentre.utoronto.ca/pdfs/housingconference/Okamoto_et_al_Homelessness_.pdf
[9] www.cbc.ca/news/canada/30-000-canadians-are-homeless-every-night-1.1413016
[10] https://www.theguardian.com/society/2016/feb/25/homeless-number-people-sleeping-rough-england-rises-almost-a-third-in-a-year
[11]https://www.gov.uk/government/uploads/system/uploads/attachment_data/file/463017/201506_Statutory_Homelessness.pdf
[12] Princess Chea