عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: در حال حاضر اتفاقی در حال وقوع است و آن این است که نهاد کودکی جای نهاد پدری را میگیرد و این چیزی که در ایران اتفاق افتاده است. این یک پدیده ایرانی معاصر بوده و حتی مربوط با تاریخ ما هم نیست. از طرف دیگر این تحول نه تنها ممیزی جامعه ما است بلکه میخواهم این دیدگاه را مطرح کنم که آن چیزی که دارد کل جامعه ما را هدایت میکند مفهوم فرزندی است.
به گزارش خبرنگار مهرخانه، نشست نسبت خانواده با سینما؛ «فرهنگ کودک و کودکانهشدن فرهنگ»، دیروز در فرهنگسرای رسانه و شبکههای اجتماعی برگزار شد. این نشست توسط مسؤولان و دبیران سیامین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان برگزار شد و سخنرانان آن دکتر نعمتالله فاضلی، انسانشناس و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ محمدعلی طالبی، نویسنده و کارگردان سینمای کودک و سیدرضا صائمی؛ منتقد سینما بودند.
کودکانهشدن فرهنگ؛ مشخصه ویژه جامعه ایرانی
در ابتدای این نشست، دکتر نعمتالله فاضلی سخنان خود را به عنوان سخنران اول برنامه ارائه کرد. او گفت: بحث امروز من یک صورتبندی نظری و طرح دیدگاه درباره جایگاه کودکی در ایران است. عنوان این سخنرانی را کودکی و کودکانهشدن فرهنگ ایرانی انتخاب کردم. منظور من از کودکانهشدن فرهنگ ایرانی این است که نوعی تحول ساختاری در کلیت فرهنگ امروز جامعه ما در حال شکلگیری است؛ بهطوریکه این تحول میتواند، و در مسیری قرار گرفته است که به یک معنا کلیت ساختار اجتماعی و نظم اجتماعی امروز را حول مفهوم فرزندی و کودکی شکل دهد. من معتقد هستم که این ویژگی چیزی است که جامعه ایران امروز را هم از گذشته خود متمایز میکند و هم از تمام جوامع اروپای غربی و هم جوامع مسلمان دیگر.
او در ادامه گفت: به همین دلیل استدلال من ارائه یک نظریه و دیدگاهی است برای فهم جامعه ما حول مفهوم کودکی و تحولاتی که این کودکی دارد در جامعه شکل میدهد. برای اینکه این استدلال را روشن کنم، باید چند گام بردارم. گام اول آشناییزدایی از مقوله کودکی در ساختار خانواده، نظام اقتصادی، نظام اجتماعی و نظام سیاسی ایران است. گام دوم ارائه یک تبیین است برای اینکه بدانیم چرا چنین اتفاقی رخ داده و گام سوم ارائه یک مطالعه تطبیقی است برای اینکه نشان دهم این ویژگی مخصوص جامعه ایران است.
فیلمهای حوزه کودک بیشتر به آسیبشناسی کودکی پرداختهاند
این استاد دانشگاه درخصوص با دلایل طرح این مبحث در این نشست خاطرنشان کرد: این دیدگاه میتواند به فیلمهای ما کمک کند تا فهم تصویری از یک تحول فکری در ساختار اجتماعی جامعه ما را ترسیم کنند. تا جاییکه اطلاع دارم دوربینها برداشتشان از کودکی در ایران مطابق با مبحثی که من میخواهم ارائه دهم نبوده و بیشتر به حوزه آسیبشناسی کودکی در ایران پرداختهاند. مثل به تصویر کشیدن مسائلی همچون خشونت علیه کودکان، کودکان کار و… که تحتتأثیر گفتمان حقوق کودک بوده است. بخش دیگری از تصویری که از کودکی در سینمای ایران ارائه شده نیز یک تصویر رمانتیک است که کودکی و فرزندی را به نوعی در چارچوب تخیل فرهنگی کهن ما بازنما میکند. البته این تصاویر تا حدودی بخشی از فرآیند کودکانهشدن جامعه هم بهشمار میرود.
اتفاق در حال وقوع؛ تغییر نهاد پدرسالاری به نهاد کودکی در جامعه ایران
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برای توضیح نظریه خود ابتدا به بیان مقدماتی به منظور روشن ساختن بحث پرداخت و گفت: تئوری من با این مقدمه آغاز میشود که آنچه تاکنون درباره جامعه ما گفتهاند این بوده است که جامعه ایران یک جامعه پدرسالاری و یا پدرشاهی است. این سخن را فمینیستهای ما با صدای بلندتر و با عناوینی مانند حاکمیت فرهنگهای مذکر، مردسالاری و مفاهیم و عناوین دیگر آن را بیان میکنند.
فاضلی با بیان این موارد در ادامه به یک اتفاق در حال وقوع اشاره کرد و در تبیین آن گفت: میخواهم بگویم که یک اتفاق در حال رخ دادن است و آن این است که نهاد کودکی دارد جای نهاد پدری را میگیرد و این چیزی که در ایران اتفاق افتاده است. این یک پدیده ایرانی معاصر است و حتی مربوط با تاریخ ما هم نیست. از طرف دیگر این تحول نه تنها ممیزی جامعه ما است بلکه میخواهم این دیدگاه را مطرح کنم که آن چیزی که دارد کل جامعه ما را هدایت میکند مفهوم فرزندی است.
در هیچ متن انگلیسی به هیچ عنوان مفهوم فرزندی وجود ندارد
او برای اثبات این موضوع خاطرنشان کرد: با بررسی که انجام دادیم متوجه شدیم که در هیچ متن انگلیسی به هیچ عنوان مفهوم فرزندی وجود ندارد. این نشان میدهد که هنوز جامعه اروپا و آمریکا با مفهوم فرزندی و یا فرزندسالاری آشنا نشده است. این اصطلاح مردم عامه ایران است که رفتهرفته به صورت جک و شوخی بیان میشود. امروز به هرکس میگوییم فرزندسالاری، با هیچ ابهامی روبهرو نیست و چیستی آن را حس میکند. شاید نتواند آن را توضیح دهد ولی کاملاً با شما همدل و همزبان میشود. میخواهم بگویم در درون جامعه، یک اتفاقی افتاده و در زبان فارسی اصطلاحی به وجود آمده است که مابهازا ندارد.
این انسانشناس افزود: برخی از جامعهشناسان بیان میکنند که جامعه ایران دچار آشفتگی است و بعضیها هم میگویند که اصلاً جامعهای وجود ندارد. اتفاقاً مصداقشان هم خانواده است و افزایش طلاق و کاهش ازدواج را مثال میزنند. بعضیها نظریه مدرنیزه بدقواره را مطرح میکنند و یا از استبداد ایرانی صحبت میکنند و نظریههای مختلفی که هیچکدامشان از وجود جامعه در ایران حرف نمیزند.
فاضلی در ادامه گریزی به مفهوم پدرسالاری در جامعه ایران داشت و گفت: دیدگاهی که میخواهم مطرح کنم این است که جامعه ما بر حول نظمی است که آن چیزی که دارد این نظم را شکل میدهد دیگر پدرشاهی و یا پدرسالاری نیست. پدرسالاری به معنای این است که اراده مطلق پدری هدایتکننده تمام ساختارهای سیاسی اجتماعی و فرهنگی باشد. پدرسالاری به معنای این است که معنا در درون خانواده و در جامعه حول نهاد پدری تعریف شود؛ یعنی ارزشهای پدری، نیازهای پدری، اقتدار پدری. پدرشاهی یعنی حاکمیت اراده مطلق پدری بر کلیت جامعه و خانوادهو اجرای این حاکمیت را خانواده برعهده دارد.
شیوههای تعلیم و تربیت در گذشته حول مفهوم پدری شکل میگرفت
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه مثالهایی از ساختار پدرشاهی بیان کرد و افزود: مثلاً اقتصاد خانواده در ساختار پدرشاهی بهگونهای است که نه تنها زنان بلکه فرزندان هم در خدمت تولید و انباشت سرمایه بودند. مالکیت خانه و خانواده از آن پدر بود و باقی اعضا حکم ابزارهای تولیدی را برای پدر داشتند. به این معنا که فرزند دریافتکننده خدمات نیست بلکه ارائهکننده خدمات است. در ساختار جامعهای که اقتصاد معیشتی آن کشاورزی و دامپروری است، کودک بهویژه کودک پسر اهمیت زیادی دارد؛ چون در کشاورزی و دامپروری فعالیت میکند. شیوههای تعلیم و تربیتی نیز بر مبنای این است که او بتواند یک فرزند مطیع و فرانبر باشد که از پدر به عنوان مدیر اقتصاد خانواده اطاعت کرده و مهارتها و قابلیتهایی را فراگیرد تا بتواند در اقتصاد خانواده مشارکت کند.
او ادامه داد: تا 40 یا 50 سال پیش این شکل به عنوان شکل اصلی خانواده ایرانی بود. در همین ساختار است که تنبیه زن و تنبیه کودک بلامانع است. چون پدر به عنوان مدیر خانواده میتواند هر زمان که لازم بداند برای وادار کردن زن و کودک به انجام کار تولیدی از کتک و تنبیه استفاده کند. یا در حوزه روابط قدرت، قدرت از آن مرد است و اوست که سخناش نافذ است و اطاعت از سخناش الزام اجتماعی دارد. او به عنوان کسی که سکاندار نهاد پدری است، امرهای خود را ابلاغ میکند.
فاضلی یادآور شد که در گذشته، مکان پدر در خانه نیز حول مفهوم نهاد پدری شکل میگرفت و افزود: در گذشته که کرسی رواج داشت، بالای کرسی از آن پدر بود. جای بالای خانه از آن پدر بود و این نمادی بود از اقتدار پدری و فرزندان در آن سهمی نداشتند. حتی قسمت پذیرایی و یا نشیمنخانه به عنوان فضاهای پدری تعریف میشد. اندرونی، حریم پدری بود که زن به عنوان بخشی از دارایی خصوصی پدر در آنجا نگهداری میشد. شغل و کار، مفهوم پدری داشت و جریان انتقال اموال از آن پدری بود. در حوزههای دیگر مثلاً در حوزه معنایی نیز همینطور بود. شیوههای خوانش و تفسیر ارزشهای دینی متناسب با پدری بود و ادبیات بهگونهای خوانش میشد که متناسب با ارزشهای پدری بود. شاهنامه مهم بود چون روایت پهلوانی بود، نبرد ماهیچههای مردانه بود که با روایتهای اخلاقی و جوانمردی در آمیخته میشد. شاعران مرد مهم بودند و در حافظهها میماندند. حافظه خانه و خانواده حول خاطرات مردانه سامان میگرفت و آیینهایی ماندگار میشدند که پدری باشند.
ترجیح به فرزند، مهمترین ترجیح اجتماعی جامعه امروز است
این استاد دانشگاه پس از بیان این مثالها به تفسیر آنچه در حال وقوع است پرداخت و برای توضیح به یافتههای پژوهشی اشاره کرد و گفت: تمام این مواردی که ذکر شد در حال ساختگشایی است و فرزندی و کودکی دارد جای نهاد پدری را میگیرد. برای روشن شدن این بحث من به بخشی از تحقیقاتی که دکتر طلایی انجام داده است رجوع میکنم. ایشان پژوهشی بر روی 500 کودک و خانواده ایرانی در 5 استان کشور در دست انجام دارند که من آن را به صورت گزیده بیان میکنم.
او افزود: این پروژه تا اینجا این را نشان میدهد که مهمترین ترجیح اجتماعی در جامعه و خانواده ایرانی، ترجیح به فرزند است. یعنی همه چیز به ارزشهای فرزند متوقف میشود. مثلاً شغل پدر در خانواده؛ اگر اقتضای زندگی فرزند این باشد که پدر شغلش را تغییر دهد، پدر این کار را انجام میدهد. محل زندگی؛ اگر اقتضای زندگی و سلامتی فرزند این باشد که خانواده محل زندگی خود را عوض کند، این اتفاق میافتد. حتی تداوم زندگی خانوادگی در جامعه ایران دیگر عشق نیست بلکه فرزند است و خانوادههایی هستند که با وجود اینکه همدیگر را دوست ندارند اما بهخاطر فرزندان، زندگی مشترکشان را تحمل میکنند. یعنی آن چیزی که خانواده را نگه میدارد خود خانواده نیست بلکه وجود فرزند است.
فاضلی اظهار داشت: فرزند، زبان خانواده را شکل میدهد و زبان و واژگان خانواده از آن لحظهای که فرزند متولد میشود تغییر میکند و این فرزند است که تعیین میکند که چه چیزهایی در خانواده گفته شود. اقتصاد خانواده ایرانی، برای اولینبار در تاریخ دنیا، دارد حول فرزند شکل میگیرد. تا کمتر از 40 سال پیش کودکان در خانواده سرویس میدادند و باید کار میکردند؛ حتی اگر جزء خانواده فقیر نبودند. به آنها کودکان کار نمیگفتند و اسمش هم تضییع حقوق بشر نبود بلکه اسم آن تربیت کودک بود.
پدیده جدیدی به عنوان مهر مادری
این پژوهشگر حوزه انسانشناسی با بیان اینکه اساساً در گذشته مفهوم فرزندی در خانواده ایرانی دارای اهمیت نبود، خاطرنشان کرد: اینکه مادران گذشته 10 یا 15 مرد را تحمل میکردند به دلیل این بود که کودک اهمیتی نداشت. حتی مهر مادری یک پدیده جدید است و مهر پدری هنوز متولد نشده است. اما الان فرزندی معکوس شده و بیش از 80 درصد داراییهای خانه و خانواده متعلق به فرزند است. طبق گزارشی که چند سال پیش انجام شده بود، برآورد شد که یک کودک از تولد تا پایان دوران مدرسه چیزی حدود 50 میلیون تومان هزینه دارد. اگر قرار بود همین گزارش 50 سال پیش نوشته شود، باید این موضوع بررسی میشد که یک کودک تا چه اندازه برای خانواده تولید درآمد میکند. این وارونهشدن اقتصاد خانواده و کودک و فرزند، پدیده شگفتی است که هنوز مطالعهای روی آن نشده است.
مادران از طریق فرزندان به تعدیل روابط قدرت در خانواده میپردازند
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به نقش فرزندی در روابط قدرت جامعه امروز اشاره کرد و آن را شگفتانگیز خواند و گفت: مادران از طریق فرزندان روابط قدرت را تعدیل، دستکاری و کنترل میکنند. مهمترین تمهید اجتماعی که مادر برای مدیریت مرد بهکار میگیرد این است که به او میگوید تو یک پدری، مسؤولیت پدری خود را فراموش نکن. با این شیوه هم اموال مرد را مدیریت میکنند و هم نحوه تعامل با خودش را بهواسطه فرزند مدیریت میکند. این تعدیل و تنظیم روابط قدرت در خانواده از طریق فرزند، یک انقلاب همهجانبه در تاریخ ماست. به این معنا که یک ابداع استراتژیهاست و نیاز به بحث مفصل است.
او افزود: چطور زنان توانستند از یکسری قابلیتهای ساختاری در فرهنگ ایرانی استفاده کنند و فرزند را به عنوان یک عامل اجتماعی برای دگرگونی ساختاری قدرت به خدمت بگیرند؟ مادران ما یک استراتژی فرهنگی ابداع کردند، به این معنا که لوازمی در فرهنگ ما وجود داشته است و منابع معنایی فرهنگی ما الان به یک شکل جدیدی دارد بازخوانی میشود. در عین حال الان جامعه با ترجیح اجتماعی که به فرزند میدهد و فرزند را به یک ارزش اجتماعی مطلق تبدیل میکند، مادر از این ارزش اجتماعی کمک میگیرد تا جایگاه پدر را در خانواده، جامعه، اقتصاد و فرهنگ تنظیم کند. به نوعی که روابط قدرت کمتر به سوی روابط سلطه گرایش پیدا کند.
در جامعه ما، نهاد پدری باید پوست بیندازد
فاضلی یادآور شد که ادعا نمیکند اکنون مادر و زن توانسته است موقعیت فرودستی خود را کنار بگذارد، بلکه دارد نوعی چانهزنی قدرتمند و گاهی پرتنش و خشونتباری در جامعه شکل میدهد که این چانهزنی فرهنگی با کمک فرزند صورت گرفته و به نفع تعدیل روابط قدرت در جامعه است.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: مادران دارند موفق میشوند که جامعه را از طریق فرزندی به سوی جامعهای معتدلتر تغییر دهند. طلاق، تأخیر در سن ازدواج، اعتیاد و… بخشی از آنها هزینههای این تغییر است. در جامعه ما، نهاد پدری باید پوست بیندازد و پذیرای این بشود که این فرزند است که دارد همه چیز را تغییر میدهد.
فردگرایی در غرب، دلیل اصلی عدم گرایش آن به فرزندسالاری است
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در بخشی از سخنرانی خود به نکتهای اشاره کرد که مبین علت عدم گرایش غرب به نهاد فرزندی است. او در این خصوص گفت: در غرب فردگرایی سخن اول را میزند. حاکمیت و استقلال، از آن فرد است اما جامعه ایرانی جامعهای است که هنوز ارزشهای اجتماعگرایانه در ذات و نهاد اجتماعی و فرهنگی آن قرار دارد؛ یعنی روح و جان و ساختار احساسات همچنان اجتماعگراست و هنوز «من» آن فردیت مطلق، ظهور نکرده است. آن چیزی که ظاهر شده، شکل تازهای از اجتماعگرایی حول فرزندی است. یعنی هنوز در جامعه ایران مادران حاضرند فردیت خود را فدای فرزندان کنند و مردان هم همینطور هستند و تا جاییکه امکان دارد تحت فشار نهاد فرزندی از بخش عظیمی از فردیتهای خود دست میکشند.
او ادامه داد: در اروپا، فرزند در سن 17 سالگی مستقل میشود و این استقلال بهخاطر فردیت مادر و پدر است. در واقعیت، جامعه غربی در ساخت اجتماعی خود حاضر نیست برای فرزندی به نحو جدی سرمایهگذاری کند و بیشتر سرمایهگذاریهایش ابزاری است؛ یعنی فرزندان متناسب با بازار، آموزش میبینند و کودکی در غرب ارزش وجودی ندارد. البته در جامعه غربی نظام حقوقی و قانون، سیستم را به این سمت میبرد که مسأله حقوق کودک را اصلاح کند. اما این به معنای آن نیست که نظام اجتماعی این کار را انجام میدهد.
فاضلی مجدداً به یافتههای پزوهشی دکتر طلایی اشاره کرد و گفت: طبق تحقیقات دکتر طلایی در این 5 استان و 500 کودکی که مطالعه کردهاند، آن خانوادههایی که در مراحل پیشرفتهتر مدرنیته هستند، دارند مثل اروپاییها میشوند. منتها این یک الگوی خیلی کوچک است و عمدتاً در بخشی از تهران مشاهده شده است. نکته شگرف این تحقیقات این است که طبقات متوسطی از جامعه در جوامع کمترتوسعهیافته مانند هرمزگان، بالاترین سرمایهگذاری را بر روی فرزند میکنند. دلیل این امر این است که در این استانها، نهاد فرزندی از دو منبع تغذیه میکند و یکی از منابع آن اتفاقاً سنت، دین، ادبیات و فرهنگ تاریخی ایرانیان از مقوله فرزندی است.
تضاد میان فرهنگ ذهنی و واقعیت عینی در مقوله فرزندی
این انسانشناس در توضیح منابع تاریخی و سنتی که به مقوله فرزندی اشاره دارد، اظهار داشت: به لحاظ تاریخی جامعه ایران از لحاظ شیوه فهم متنی با مقوله فرزندی سروکار دارد و فرزندی دارای یک جایگاه منحصر به فرد است و این درست برخلاف شرایط عینی جامعه است. یعنی وقتی وارد فرهنگ ذهنیمان میشویم؛ شعرها و ادبیات، روایات، احادیث و تصاویری که از مادری و فرزندی داریم فوقالعاده است. اما وقتی وارد شرایط مادی میشویم، فاجعه است. جامعه ایران گویی منتظر یک اتفاق تاریخی بود که بتواند آن مؤلفه ساختاری فرهنگ ذهنی خود را تحقق بخشد. گویا داریم نزدیک این شرایط میشویم. گویا یک آمادگی ذهنی تاریخی داشتیم که اگر شرایط مهیا شود، فرزند بتواند هدایتگر جامعه باشد.
او ادامه داد: به همین خاطر هم در بحث آموزش خانوادههایی را میبینیم که از نان شب خود میزنند که فرزندشان درس بخواند. حتی سختترین و متصلبترین وجه سنت ما که دختران بود، به سادگی فروریخت. اینکه نمیگذاشتند دختران به مدرسه و دانشگاه بروند و یا از خانه بیرون بروند. الان بهندرت خانوادهای پیدا میشود که مانع تحصیل دختر در شهر دیگر شوند. آنچه که به دختران ما کمک میکند نهاد فرزندی است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی همچنین اشاره کرد که مفهوم زمان نیز در ساختار تحولی جدید حول فرزند شکل گرفته و این ایده که فرزندان آینده ما هستند، ایده کاملاً جدیدی است که آنقدر عمومی شده، انگار ما همه تاریخ اینگونه فکر میکردیم. او توضیح داد: فرزندی که قبلاً منبع درآمد بود، حالا صندوق سرمایهگذاری شده است. ببینید در عکسها و فیلمهای خانوادگی، پدر جایی ندارد. از همان لحظه تولد در و دیوار خانه را مادران با عکسهای فرزند پر میکنند. فرزند تا زمانیکه خودش هنوز پدر نشده، همچنان فرزند است اما به محض اینکه پدر میشود، در قلمرو سلطنت فرزند قرار میگیرد.
علل تغییر مسالمتآمیز نهاد پدری به نهاد فرزندی
فاضلی در بخش پایانبندی صحبتهای خود به چرایی این تحول پرداخت و گفت: دلیل اول، تحول در اقتصاد جامعه بود. توسعه اقتصاد صنعتی و کاهش اهمیت ماهیچه و بدن، یکی از عوامل ساختاری بود که این امکان را فراهم کرد تا کودک و فرزند دیگر نقش تولیدی در خانواده را نداشته باشند و در این تحول اقتصادی، جامعه از یک جامعه کمیابی به یک جامعه وفور گذر کرده است. درآمدهای نفتی و درآمدهای دیگر این فرصت را داد که کالاها، مواد و ثروت جامعه افزایش یابد.
او گسترش تکنولوژیهای ارتباطی و فناوریهای تولید آگاهی را دلیل دوم دانست که در این مسیر خانوادهها از طریق رادیو و تلوبزیونها در معرض یک گفتوگوی جهانی قرار گرفتند و درخصوص عامل سوم نیز گفت: ارزشهای تاریخی و فرهنگی عامل سومی است که در تحول رژیم پدرسالاری به فرزندسالاری نقش بهسزایی داشته است.
فاضلی به خود زنان هم اشاره کرد و افزود: بیعدالتی در ساختار پدرسالاری و رژیم پدرشاهی وجود داشت که زنان مدعی آن بودند و منتظر فرصت دوبارهای که این رژیم را ساقط کنند. در شرایط جدید این فرصت به زنان داده شد که بتوانند از طریق نهاد مادری رژیم پیشین را به چالش بکشند و این اختیار از طریق زن بودن حاصل نمیشد.
این استاد دانشگاه به نقش دانشگاهها نیز اشاره کرد و توضیح داد: عامل دیگر گسترش دانشگاهها و رشتههای علمی مختلف است. ورود گسترده زنان به دانشگاهها و آشنایی آنان با علوم انسانی جدید، به زنان جامعه ما بینش و تفکری داده است که آنها را به یک بازاندیشی جدی دعوت میکند و نوعی منطق و استدلال در اختیارشان قرار میدهد که به کمک آن بتوانند در مواجهه با جامعه و در مواجهه با نهاد پدرشاهی با استدلالهای محکمتری از موضع فرزندی دفاع کنند.
فاضلی در پایان هنر را به عنوان عامل دیگر این تحول معرفی کرد و افزود: در این مورد، سینماگران ما بیشتر میتوانند توضیح دهند که سهم سینما در این تحول چه بوده است. داستانهای کودک و نوجوان از سالهای 1330 به بعد شروع شده است و قبلترها کتابهای کودکان بسیار اهمیت داشتهاند و الان سینما جای آن را گرفته است. در این جامعه جدید، فرزندسالاری، مسأله بازنمایی فرزند و نقشی که او در تحول دارد بسیار تعیینکننده است.
فیلمهایی برای کودکان
به گزارش مهرخانه، سخنران دوم برنامه محمدعلی طالبی، کارگردان سینمای کودک بود که به عنوان نماینده فیلمسازان در جلسه حضور داشت. او علت اصلی فیلمسازی خود را در حوزه کودک در دهههای ابتدایی انقلاب و جنگ اینطور بیان کرد: ما در دوران نوجوانی با انقلاب مواجه شدیم و تقریباً نوجوانی و جوانی ما تحتتاثیر انقلاب، تغییر کرد و بعد از آن جنگ تحمیلی اتفاق افتاد. در آن زمان من چیزی که به عنوان یک فیلمساز در رابطه با خانوادهها و کودکان احساس کردم باید انجام دهم این بود که میدیدم واقعاً مسأله جنگ بسیاری از زندگی بچهها را متلاشی کرد و خانوادهها بهگونهای دچار مشکلات زیادی شدند و حس کردم این شرایط باید به تصویر کشیده شود.
این کارگردان در ادامه به معرفی بخشی از آثار خود پرداخت و گفت: در آن زمان “گل پامچال” را ساختم که دقیقاً هدفمند بود و میخواستم نشان دهم که چه بلایی بر سر زنها و خانوادهها آمده است. بعد از جنگ، فیلم “چکمه” را ساختم تا کمبودهای بچهها را نشان میداد. بچهای که پدرش را در جنگ از دست داده و مادر مجبور است برای تأمین درآمد در خیاط خانه کار کند. بعد از آن فیلم “کیسه برنج” را ساختم که در آن بچهای را نشان دادم که میخواست بازی کند ولی امکانات نداشت. خانوادهای که هفت نفرند و دنیایی از مشکلات اقتصادی دارند و پدر مجبور است ممتد کار کند و فرصتی برای بچههایش نداشت.
طالبی ادامه داد: بعد از آن فیلم “تا آزادی” را ساختم. شرایط ساخت آن فیلم بهگونهای بود که کشور از نظر وضعیت اقتصادی واقعاً دچار مشکل بود و بزهکاری و مشکلاتی از این دست رواج داشت. من برای این فیلم به مراکز تعلیم و تربیت رفتم و با پسران و دختران زیادی مصاحبه کردم. پسرانی که به دلیل دزدیهای کوچک زندانی شده بودند و دخترانی که در سن پایین مجبور به تنفروشی شده بودند. همانطور به مرور مسأله آموزش را به نقد کشاندم و آن را در فیلم “بید و باد” نشان دادم. در این فیلم را مطرح کردیم که یک بچه چگونه در اثر رفتار بد و تربیت نابههنجاری که در مدرسه با او میشود، دچار استرس میشود.
او به ساخته اخیرش در حوزه کودک اشاره کرد و گفت: اخیراً فیلمی برای کانون پرورش فکری کودکان کار کردم به نام “پایان یک رؤیا”. این فیلم نزدیک به همان بحثی است دکتر فاضلی مطرح کردند یعنی یک خانم است با چند فرزند و این فرزندان خواستههایی دارند و خیلی حاکم هم هستند.
این کارگردان کودک در بخش بعدی سخنان خود به مشکلات فیلمسازان کودک اشاره کرد و افزود: ما از این طرف تلاشمان را کردیم ولی متأسفانه نه این اطلاعاتی که در دانشگاهها هست، در اختیار ما قرار میگیرد و نه فیلمهای ما دیده میشوند. یعنی حتی دانشگاهیان هم سراغ فیلمهای ما نمیآیند و اصلاً ما را نمیشناسند. ما تعداد کمی نیستم و حداقل 300 فیلم ساختهایم که فقط در جشنواره کودک اکران میشوند.
بحران فهم کودکی در سینمای ایران
به گزارش مهرخانه، سخنران بعدی نشست، سید رضا صائمی بود. او در ابتدا بیان کرد: ما سالهاست از بحران مخاطب در سینمای کودک صحبت میکنیم، درحالیکه در دوران طلایی ما یعنی دهه 60 فیلمهای کودک خیلی پرمخاطب بودند. حتی گل پامچال را میتوان امروز دوباره تماشا کرد و یا مدرسه موشها و…
او بحران مخاطب را مشکل اصلی سینمای کودک ندانست و دلیل آن را اینطور بیان کرد: ما در فضای رسانهای جدید، بحران فهم کودک داریم. اگر در دهه 60 هم موفق بودیم، به این دلیل بود که در آن دوره شکاف آگاهی میان کودک و والدین خیلی وجود نداشته است.
“کودک رسانهای” و یا “رسانهای شدن کودک”، پدیده جدید دنیای امروز
این منتقد سینما در ادامه از پدیده جدیدی در دنیای کودکی سخن گفت و افزود: یکی از مشکلاتی که در ارتباط با تربیت کودکان وجود دارد این است که بچهها خیلی جلوتر از والدین خود هستند. در حقیقت ما با یک پدیده جدید در دنیای کودکی مواجه هستیم به نام “کودکرسانهای” و یا “کودک رسانهایشده” که این اتفاق در گذشته نبوده است. بنابراین بسیاری از سینماگران کودک ما در سنینی هستند که شاید با این تجربه جدید کودکانه خیلی آشنایی ندارند و اگر ما در دهه 60 فیلمنامههای موفقتری داشتیم، شاید درک بهتر و سنخیت فکری بیشتری بین فیلمساز و تجربه کودکانه در آن دوره بود.