خندهدار و در عین حال تأسفآور است که بسیارى از زنان و شوهران، حتى نمىدانند زمان صرف غذا چگونه کنار یکدیگر بنشینند! حتى نوع نشستن زن و شوهر از تفکرى حاکمانه برخوردار است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از قانون ، «طلاق عاطفى» یا جدایى عاطفى، نوعى جدید از زندگى میان همسران است که در آن، زن و شوهر صرفاً بر اساس قراردادهاى رایج و متعارف به زندگى خود ادامه مىدهند بدون اینکه هیچگونه تناسب عاطفى و اجتماعى میان آنها وجود داشته باشد.
سکوتى سرد و سنگین درخانه حکمفرماست. انگار با همدیگر غریبهاند. در گوشهاى از اتاق، بچهها مشغول بازى هستند. آنها خود را درگیر بازى پدر و مادر نمىکنند، چرا که بازى آنها را بلد نیستند. «داریوش» در حالى که سیگارى بر لب داشت به دور دستها خیره شده بود. با خود فکر مىکرد هشت سال چه زود گذشت آن زمان، «نسرین» بدون او غذا هم نمىخورد! یادش مىآمد موقع خواستگارى، به خاطر آنکه نسرین، رودرروى برادرش «محمدرضا» ایستاده بود، همه او را طرد کردند. برادرش به او گفته بود: «من براى تو مردهام و تو نیز براى من مردهاى… حالا چه پیش آمده که میان آنها سکوت حکمفرما شده؟!
در جامعه در حال گذار ایران که در حال فاصله گرفتن از سنتها و نزدیک شدن به مؤلفههاى زندگی مدرن است، تضاد و تعارضى در میان خانوادهها ایجاد شده که مانند سکه، دوروى دارد. نه آرامش دوران سنتى را دارد و نه مواهب مدرن شدن را احساس مىکند. مجموعه عوامل سنتى و صنعتى دست به دست هم داده و شرایطى را فراهم کردهاند تا خانوادهها، انسجام گذشته را نداشته باشند. فرآیند این نوع ازدواجها، درگیرى و در نهایت «طلاق» است. از سوى دیگر درگیریها و ستیزهجویىهاى زناشویى و خانوادگى، یکى از عوامل تأثیر گذار بر فرزندان و در نهایت سرریز شدن مشکلات خانواده به جامعه از طریق بزهکاریهاى فرزندان است. به اعتقاد تحلیلگران آسیبهاى اجتماعى در گذشته، ازدواجها به خاطر بقاى نسل صورت مىگرفت و زوجین کمتر به نیازهاى احساسى، عاطفى و عشقى طرف مقابل خود توجه مىکردند. حتى در نزد دیگران صحبت در این موارد زشت و ناپسند بود. یک روانپزشک، با اشاره به اینکه مسائل رفتارى همسران باید از سه جنبه زیستشناختى، روانشناختى و جامعهشناختى مورد بررسى قرار گیرد، مىگوید: «در گذشته، ازدواجهاى صورتگرفته در کشور از شکلى سنتى برخودار بود و طلاق مذموم و زشت محسوب مىشد.
زندگی بر اساس قراردادی متعارف
دکتر فربد فدایى مىافزاید: «اکنون شاهدیم که ازدواجهاى سنتى جاى خود را با ازدواجهاى «همدلانه» عوض کرده و متأسفانه باید گفت ازدواجهاى همدلانه، بیشتر در معرض خطر قرار دارد، به دلیل آنکه در این نوع ازدواجها، نیازهاى روانشناختى کمتر مورد توجه قرار مىگیرد.
وى در ادامه از سکوت سرد و سنگین حاکم در خانوادههاى «آشفته» به «طلاقهاى عاطفى» یاد مىکند و اظهار مىدارد: «در طلاق عاطفى یا جدایى عاطفى، زن و شوهر، صرفاً براساس قراردادهاى متعارف به زندگى خود ادامه مىدهند بدون آنکه متناسب با نیازهاى زیستشناختى، عاطفى و اجتماعى به رفتار با یکدیگر بپردازند.»
وى تصریح مىکند: «در این نوع از زندگىها، بچهها یکى از عوامل بازدارنده جدایىهاى رسمى و ثبتشده محسوب مىشوند. دکتر فدایى، بخش عمده طلاقهاى عاطفى را ناشى از متناسب نبودن افراد براى ازدواج با یکدیگر مىداند و مىگوید: «دو نفر با توجه به پیش زمینههاى نادرست مانند عشق شدید، به جاى دیدن واقعیتهاى شریک زندگى آیندهشان، تنها خوبىهاى طرف مقابل را مىبینند!»
به عقیده این روانپزشک، طلاقهاى عاطفى در همه سنین دیده مىشود. اما یک استاد دانشگاه و آسیبشناس مسائل اجتماعى، نظرى متفاوت دارد و مىگوید: «طلاقهاى عاطفى در گروههاى سنى بالاى 40 سال دیده مىشود.»
دکتر محمدحسین فرجاد، با اظهار تأسف از وجود طلاقهاى عاطفى در میان اقشار تحصیلکرده، میگوید: «من از طلاقهاى عاطفى به عنوان «بلیه» یاد مىکنم. شوربختانه باید بگویم به دلیل نبود برنامهریزیهاى اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى در سطح خانوادهها، با افزایش این نوع جدایىهاى عاطفى در کشور مواجه هستیم. درحالیکه در صورت بىتوجهى مسئولان و برنامهریزان جامعه با فشارهاى روانى بالایى مواجه خواهد شد که متأسفانه بازخوردهاى آن در سطوح دیگرى نیز تأثیرگذار مىشود.»
از جمله فرآیندهاى طلاقهاى عاطفى، افت شدید تحصیلى در بچهها و رفتارهاى نابهنجار از سوى آنان، کاهش بازدهى اقتصادى زنان و مردان شاغل، فرار از کار یا فرار به کار و مشکلاتی از این دست است. وی تفاوتهاى فکرى، فرهنگى، اقتصادى و شغلى را از مهمترین دلایل طلاقها یا جدایىهاى عاطفى برشمرده و مىگوید: «آمارها نیز چشمانداز روشنى از وضعیت موجود را ارائه نمىدهند به گونهاى که امروز شاهد آن هستیم که میزان طلاق در سال اول ازدواج در تهران 31درصد و در کل کشور به 18درصد رسیده است!»
یک زوج جوان در حالیکه دختر بچه پنج سالهاى همراهشان دیده مىشود براى مشاوره به مرکز مشاورهاى دولتى نزدیک «پل کریمخان» مراجعه کردهاند. آنها بدون اینکه با یکدیگر صحبت کنند در اتاق انتظار نشستهاند.
«پرویز» 35سال دارد و دانش آموخته مقطع فوق لیسانس است. او اضافه مىگوید: «ما در منزل با یکدیگر صحبت نمىکنیم، شام را جداگانه مىخوریم و خلاصه اینکه همه کارها و برنامههایمان انفرادى است.»
پرویز، علت ادامه زندگى با همسر خود را مهریه بالا و بودن «پریسا» دختربچه پنج سالهاش عنوان مىکند و مىافزاید: «متأسفانه با شرایطى که دارم قادر به جدایى رسمى از همسرم نیستم و به انتظار آینده مىمانم تا ببینم چه پیش خواهد آمد!»
همسر پرویز نیز که دانشجوى فوق لیسانس یکى ازدانشگاههاى تهران بوده و اصفهانى است، مىگوید: «متأسفانه تمام فکر و ذکر همسرم خانوادهاش در شیراز است. آقا، باید ماهى یک بار به شیراز برود، در حالیکه در منزل نیز به طور مرتب باید به خانواده خود تلفن بزند!»
تازه ماندن، هنری که فراموش شده است
یک روانشناس بالینى و آسیبشناس خانواده عقیده دارد بیشتر کسانیکه دچار این مشکلات مىشوند، شیوه زندگى را بلد نیستند. سیدمهدى میرشریفا با اشاره به تحقیقى که در سال 1382 انجام داده به رد این نظریه که مشکلات مالى، عامل نخست طلاقهاى عاطفى است مىپردازد و میگوید: «باید قبول کنیم که مکانیسم زندگىها، قبل و بعد از انقلاب با یکدیگر تفاوتهاى بسیارى دارد. در واقع باید به هنر تازگى و تازه ماندن در زندگىها اشاره کرد. هنرى که در آن زن و شوهر به ریزهکارىهاى رفتارى یکدیگر کوچکترین توجه و احترامى نمىگذارند.»
وى با اشاره به تضادهاى فرهنگى موجود میان همسران، خاطرنشان مىکند: «طلاقهاى عاطفى، نوعى از درماندگىهاى آموختهشده هستند که ریشه در فرهنگ و آموزشهاى رفتارى افراد جامعه دارند. در واقع بسیارى از خانوادههاى ایرانى، دچار درماندگى آموختههاى نادرست خود هستند که از روى ناچاری با هم زندگى مىکنند، گرچه مؤلفههاى آن در جوامع شهرى ممکن است ریشههاى مالى و در جوامع روستایى از بعد فرهنگى برخوردار باشد.»
میرشریفا، با انتقاد از بسیارى رفتارهاى نادرست در میان زنان و شوهران ایرانى، تصریح مىکند: «خندهدار و در عین حال تأسفآور است که بسیارى از زنان و شوهران، حتى نمىدانند زمان صرف غذا چگونه کنار یکدیگر بنشینند! حتى نوع نشستن زن و شوهر از تفکرى حاکمانه و مردسالارانه برخوردار است. چرا باید مرد بالاى سفره یا میز ناهار خورى و زن در پایین آن بنششیند؟! چرا زن و شوهران ما از ابراز علاقه و محبت به یکدیگر در مقابل چشم فرزندان خوددارى کرده و از آن به شرم و حیا یاد مىکنند؟! درحالیکه وقتى مرد، نزد فرزند یا فرزندانش به همسرش توجه کند، به شکلى غیرمستقیم به فرزند یا فرزندان آموزش داده مىشود تا در آینده نسبت به همسر خود محبت داشته باشد.»
براساس پژوهشهاى صورتگرفته و برخلاف باورهاى بیشتر مردم که مسائل و مشکلات اقتصادى را عامل اصلی درگیرىهاى زناشویى مىدانند، موضوعهاى دیگرى از جمله آشنایى قبل از ازدواج، کششها، تناسبها، وضعیت روانى و جسمانى، وضعیت خانوادگى و شرایط عمومى از اهمیت بالایى برخوردار هستند.
فرزندان و طلاق عاطفی
در پژوهشی که میرشریفا انجام داده مشخص شد بیش از 72درصد زوجین، قبل از ازدواج کمتر از شش ماه با هم آشنایی داشتهاند! همچنین در 69 درصد موارد نوع ازدواجها به صورت خواستگارى عادى و سنتى بوده است. نتیجه درگیرىها و تنشهای ناشی از اختلافات والدین در فرزندان در 22 درصد بیمارىهاى روانى، 18 درصد اختلال در روابط بین فردى، 10 درصد مشکلات تربیتى و 4 درصد مشکلات تحصیلى است.
میرشریفا روانشناس بالینى، با رد دوگونه ارتباط عاطفى و حاکمانه، اظهار مىدارد: «موفقترین افراد، افرادى هستند که ارتباطى منطقى با یکدیگر دارند. در این نوع از روابط، هرکدام از افراد جامعه به طور عام و همسران به طور خاص، شرح وظیفهاى داشته که اجراى این وظیفهها مىتواند منجر به برقرارى ارتباط سالمى میان آنها شود.»
او اضافه مىکند: «بسیارى از ناهنجارىهاى اجتماعى در جامعه، نتیجه فرآیند تلخ و منفى طلاقها و جدایىهاى عاطفى است. درواقع مسائل و مشکلات موجود در میان این خانوادهها، دستهایى نامرئى براى فرار بچهها از محیط خانواده و پناه بردن به محیطهاى ناامن و بزهکارى خرد و کلان است.»
دکتر فرجاد نیز با تأیید این مسأله که بچهها به دلیل قدرت یادیگرى و تحلیل بالاى خود در خانوادههاى آشفته، از موقعیت ایجادشده سوءاستفاده بیشترى مىکنند، خاطرنشان مىکند: «متأسفانه باید گفت ارتباط فیزیکى و روانى مناسبى میان والدین و فرزندان وجود ندارد و این مسأله باعث مىشود آنها با کوچکترین روزنه ایجادشده به سمت عوامل بیرونى، گرایش نشان دهند. همچنین بیمارىهاى جسمانى و روانى، سردرد، استرس، مشکلات گفتارى و… از نشانههاى مشهود و برجسته طلاقهاى عاطفى در بچه هاست.»
تابویی تاثیرگذار
اما یکى دیگر از مشکلات این دسته از همسران، روابط جنسى غیرطبیعی است. میرشریفا، روانشناس بالینى، مىگوید: «بسیارى از زنان و مردان مراجعهکننده از نارضایتى و سردمزاجى همسران خود گلایه مىکنند.»
او اضافه مىکند: «متأسفانه طرح مسائل جنسى در رسانههاى گروهى، در پارهاى موارد مشکلتر از طرح مسائل خانوادگى است. درحالىکه ریشه بعضى از مشکلات خانوادگى، مسائل و مشکلات جنسى است.»
در این میان دکتر فربدفدایى بر حل دراز مدت مشکل ایجاد شده خوشبین نیست، اما اعتقاد دارد براى تثبیت وضعیت موجود، باید زنان و شوهران تغییراتى اساسى و بنیادین در رفتارهاى خود ایجاد کنند. «به طور منطقى و براساس شواهد و مدارک موجود، ما شاهد افزایش طلاقهاى عاطفى در سطح جامعه خواهیم بود.در جامعهاى که دغدغه اصلى و غالب در آن، تأمین معیشت و به قول عوام، آب و نان مردم است دور از ذهن نخواهد بود که جدایىها و طلاقهاى عاطفى، حاکم بر روابط درون گروهى یک جامعه شود.»
امروزه دیگر زن و مرد مانند گذشته براى بقا و امنیت خود، صددرصد به همسران خود وابسته نیستند. زنان نمىخواهند تحت نفوذ و حمایت بدون چون و چراى همسرانشان باشند. آنها مىخواهند نقشی بیش از مادر بودن و خانهدار شدن را برعهده بگیرند. آنها به بیرون از خانه نظر دارند و مىخواهند تا از نظر مادى به همسرانشان متکى نباشند. مردان نیز علاوه بر تأمین معیشت خانواده، خواهان محبت، روابط بهتر و عاطفیتر با همسرانشان هستند. آنها وقت بیشترى براى احیا و بازسازى خود صرف مىکنند و مىخواهند در تربیت فرزندان نقش مؤثرترى ایفا کنند. آیا در خانوادههاى آشفته که به طور عمده ساختارى سنتى دارند، مىتوان به بهبود روابط میان همسران امیدوار بود؟! و آیا مىتوان از سکوت سرد و سنگین میان زنان و شوهران جلوگیرى کرد؟!
سلامت نیوز