
مراکز مثبت زندگی بهزیستی با هدف دسترسی راحتتر معلولان به مددکاران و دریافت خدمات ایجاد شدند اما این درحالی است که بسیاری از معلولان از عملکرد این مراکز رضایت ندارند.
به گزارش سایت تخصصی مددکاری اجتماعی ایران ، از سال ۹۹ بهزیستی طرحی تحت عنوان تشکیل مراکز مثبت زندگی را اجرایی کرد. این مراکز با هدف دسترسی راحتتر معلولان به مددکاران و دریافت خدمات ایجاد شدند.
کمرنگ شدن حضور معلولان در جامعه به دلیل سد معبرهای شهری
قرار بود مراکز مثبت زندگی فعالیتهایی از جمله تشکیل پرونده، ثبت درخواست مددجویان در حوزههای اجتماعی و توانبخشی، بازدید از منازل مددجویان و چند خدمت دیگر در این مراکز انجام شود. به گفته بهزیستی ویژگی مراکز مثبت زندگی محله محور بودن آن است، به این معنا که این مراکز در سطح شهر پراکنده شده و تمامی محلات و خیابانهای سطح شهر را تحت پوشش خود قرار دادهاند اما این درحالی است که بسیاری از معلولان از عملکرد این مراکز رضایت ندارند. برای بررسی بیشتر موضوع پای درد دل معلولان نشستیم تا از نزدیک با مشکلات آنها آشنا شویم.
درگیری معلولان با مددکارها
بهادر احمدی؛ فعال حوزه معلولان که خود هم معلولیت دارد درخصوص عملکرد مراکز مثبت زندگی گفت: مددکارهای مراکز مثبت زندگی به صورت دورهای برای بازدید به خانه معلولان مراجعه میکنند؛ این مددکارها خود از معلولان هستند. معمولا معلولان در بازدید اول همکاری میکنند و خوشحال میشوند که قرار است خدمات دریافت کنند اما در دفعات بعدی این بازدیدها با مخالفت معلولان مواجه میشود زیرا خدماتی که انتظار داشتند را دریافت نکردهاند. گاهی حتی با مددکار درگیر میشوند.
او با بیان اینکه یکی از خدماتی که این مراکز باید ارائه دهند، کمک به تامین هزینه درمان است اما معمولا انجام نمیشود، عنوان کرد: ما بارها به این مراکز مراجعه کردهایم اما هر بار میگویند بودجه ندارند. ارائه برخی وامها هم وظیفه این مراکز است اما یا بودجه نیست و یا معلولان میترسند که اگر از تسهیلات استفاده کنند، مستمری آنها قطع میشود.
خانم معلولی که دوست نداشت نامش فاش شود هم از بازدیدهای دورهای و بینتیجه گلایه داشت، او در این باره گفت: من معلول شدید هستم و همسرم هم شغل آزاد دارد و پیش میآید که یک ماه کار کند و سه ماه بیکار باشد؛ در خانه اجارهای هم ساکن هستم اما زمانی که مددکار برای مراجعه میآید به من میگوید که شما یخچال و مبل دارید، پس وضع مالیتان خوب است و نیاز به مستمری ندارید. آیا یک مبل و یخچال برای معلولی که مستاجر است جای مستمری و کرایه خانه را میگیرد؟ چرا هر شش ماه مراجعه میکنند و کاری انجام نمیدهند؟
او توضیح داد: چند سال پیش من حوالهای از بهزیستی برای خرید ماشین گرفتم که حواله را فروختم و هزینه آن را برای رهن خانه دادم اما به خاطر همان حواله من را جزو دهک پردرآمد حساب میکنند درحالی که اینطور نیست. مستمری بهزیستی ۴۲۰ هزار تومان است اما من هزینههای بسیاری برای فیزیوتراپی میدهم و خانهای هم ندارم. آپارتمان ما آسانسور ندارد و مناسبسازی هم نشده است اما کمکی به من نمیشود.
هزینه بسیار زیاد وسایل توانبخشی
یزدان بابایی جوانی است که در سال ۹۵ دچار قطع عضو شده، با او که صحبت کردیم به مشکل تهیه وسایل توانبخشی و هزینه بسیار زیاد آن اشاره کرد و توضیح داد: از همان سال ۹۵ درخواست کمک برای خرید پروتز را دادم اما هنوز ترتیب اثر داده نشده است. امسال خرید پروتز برای من ۲۰ میلیون تومان هزینه داشت و همچنان هم باید هزینه کنم. از طرفی تمام این وسایل را با ارز آزاد و هزینههای گزاف خریداری میکنیم. یک بار پروتز ایرانی تهیه کردم و تنها یک هفته کار کرد و باز مجبور شدم که پولی قرض بگیرم و پروتز دیگری تهیه کنم. مددکاران چند باری برای بازدید آمدند اما اتفاقی نیفتاد و کمکی به من نشد.
یکی دیگر از معلولان هم که تمایل نداشت نامی از او برده شود به سردرگمی معلولان بین بهزیستی و مراکز مثبت زندگی اشاره و عنوان کرد: معلوم نیست که این مراکز اصلا برای ارائه چه خدماتی شکل گرفتهاند؛ چند باری که برای گرفتن خدمات مراجعه کردم میگفتند که این کارها در حیطه وظایفشان نیست و باید به بهزیستی مراجعه کنم. من فکر میکنم که ساز و کار این مراکز درست نیست و اختیارات خیلی کمی دارند. بود و نبود آن فرقی به حال ما ندارد.
معلولان نیازی به ترحم ندارند
حیاتی پدر یک فرزند اتیسم است، پای صحبتهای او که نشستیم از عکسبرداری مددکاران از خانه معلولان گلایه داشت. او در این باره بیان کرد: من مخالف این هستم که بهزیستی از خانه من عکس بگیرد؛ این موضوع برای ما ناراحت کننده و خجالتآور است. فکر میکنم که جای کمیته امداد و بهزیستی عوض شده که هر بار به خانه افراد مراجعه میکنند تا وضع مالی او را ببینند؛ اگر معلول حقی دارد باید داده شود چه نیازی به بازدیدهای دورهای هست. معلولان به ترحم نیاز ندارند.
او ادامه داد: فرزند من اتیسم شدید دارد اما حتی یک مرکز تخصصی برای اتیسم در کرمانشاه وجود ندارد و نتوانسته آموزش ببیند. مثبت زندگی برای من و فرزندم کاری انجام نداده است. مگر مشکل من فقط با یارانه حل میشود؟ فرزند من نیاز به آموزش و حمایت دارد اما یک مرکز تخصصی وجود ندارد. روانشناسی که در مرکز حضور دارد تخصص کافی ندارد. ما نه تنها ازمراکز مثبت زندگی بلکه از عملکرد بهزیستی گلایه داریم.
حیاتی معتقد است که کمک هزینههای اختصاص یافته به معلولان کفاف هزینههای آنها را نمیدهد. او در این خصوص افزود: اکثر معلولان ساکن حاشیه شهرها هستند و این مبلغ مستمری که دریافت میکنند، کفاف هزینههایشان را نمیدهد. البته مشکل معلولان فقط پول نیست، گاهی فردی که از معلول پرستاری میکند هم نیاز به حمایت دارد. فرزند من ده سال تحت پوشش بهزیستی است اما خدماتی که باید بهزیستی به معلولان شدید ارائه دهد را دریافت نکرده است، در حالی که هر معلول شدید سهمیهای دارد.
بهزیستی قول داده بود که قبضها را رایگان کند و مددجو با همین امید قبضها را پرداخت نکرده و با بدهی چهار میلیونی مواجه شده بود و بعد سر من داد میزد که تو باعث این بدهی هستی.
او با بیان اینکه طرح تشکیل مراکز مثبت زندگی طرحی شکست خورده است، عنوان کرد: من خودم معلولم و مجبورم برای اینکه هزینههای زندگیام را تامین کنم در این مراکز کار کنم. حقوق من هم فقط ماهی دو میلیون است. ما کار پرزحمتی داریم و مدام در حال مشاجره با مددجوها هستیم اما چیزی در دست نداریم که بتوانم کمک کنم. من سرپرست خانوار هستم و به حقوق نیاز دارم.
با کمک خیرین به مددجوها کمک میکنیم
این مددکار توضیح داد: مددجوها از ما میخواهند که مرکزی برای آموزش معرفی کنیم اما جایی نیست که معلولان بتوانند آموزش ببینند و مراکز فنی حرفهای هم دور هستند و هزینه زیادی برای معلولان دارند. گاهی حتی ما تلاش میکنیم که با کمک خیرین کاری برای مددجوها انجام دهیم.
تعداد بسیار زیاد مراکز مثبت زندگی با توجه به بودجه کم بهزیستی صرفا باعث ایجاد موجی از نارضایتیها از این مراکز شده و از جهتی گاهی مددکار و حتی مدیران مراکز هم از معلولان هستند و با وجود همکاری نکردن بهزیستی کاری از دستشان برنمیآید و فقط مددکار و مددجو که هر دو معلول هستند در برابر هم قرار میگیرند. شاید لازم باشد که بهزیستی در لزوم وجود این مراکز و یا عملکرد آنها بازنگری کند.
سلام و درود. مراکز مثبت زندگی از نیمه دوم سال ۱۳۹۹ فعالیت خود را شروع کرده اند. به نظرم شما اشتباه و حتی به شکل تعمدی آنها را هدف قرار داده اید. به نظرمن تمام قصور و کوتاهی سازمان های، کلان خدماتی را به آنها نسبت داده اید. آیا منطقی است که وقتی هنوز راه اندازی خدمات این مراکز از سوی سازمان بهزیستی صورت نگرفته آنها را مقصر بدانیم؟ آیا بهتر نیست واقع بینانه بازدید های منظم وحقیقی از منازل مددجوها را ارج بنهیم؟ میدانید تنها طی این یک سال و نیم فعالیت مراکز مثبت ۶۵ هزار پرونده مجهول سازمان اعم از فوتی و… شناسایی شدندو سازمان توانست پشت نوبتی ها را وارد کند؟ آیا ندادن واماز سوی سازمان را مراکز مثبت باید جبران کنند؟ آیا پرداخت نشدن هزینه های، درمانی به مددجویان برعهده مراکز مثبت است، در حالی که مسئولیت سند زدن درمان و داروی مددجوها اساسا هنوز به آنها واگذارشده و برعهده مراکز دولتی بهزیستی است؟ نمیدانم هدفتان از زرد نویسی چیست؟ ولی کاش از استخدام و بیمه ی دست کم ۱۱۰۰۰نفر مددکار متخصص و تحصیلکرده نیز مینوشتید؟ کاش به حق می نوشتید.