کمی مانده به میدان ولیعصر(عج)، خیابانی است که چشم امید همه بیماران کلیوی به آن است. خیابان فرهنگ حسینی را همه بیماران کلیوی میشناسند چرا که دفتر «انجمن حمایت از بیماران کلیوی» درآن قرار دارد. اما بیشتر از انجمن، همه، این خیابان را به آگهیهایی میشناسند که روزانه مثل قارچ بر در ودیوار سبز میشوند.
تهران امروز نوشت: شما حاضرید برای آنکه بخشی از کمبودهای مالیتان را جبران کنید، بخشی از وجودتان را بفروشید؟ این اتفاق هر روز در گوشه و کنار شهر ما رخ میدهد و هزاران نفر حاضرند برای به دست آوردن مقداری پول، چوب حراج به کلیه خود بزند. اگر این موضوع را قبول ندارید، کافی است سری به خیابان فرهنگ حسینی تهران بزنید تا با چشم خودتان ببینید که اوضاع از چه قرار است. آمار رسمی در دست نیست؛ اما به گفته رئیس انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی، به طور میانگین به ازای هر بیمار کلیوی که در انتظار پیوند است، صرفنظر از گروه خونی، حداقل 4متقاضی فروش وجود دارد و این امر سبب شده بعضی از فروشندهها در گروههای خونی کم طرفدار نظیر+A حاضر به فروش کلیه خود با قیمتی حتی کمتر از شش میلیون تومان باشند.
تامین کلیه از بدن یک انسان زنده، مدلی است که طی دهههای اخیر در ایران حرف اول را میزند چرا که حتی اگر خانواده بیماران مرگ مغزی راضی به اهدای کلیه آنها شوند، تعداد این بیماران کفاف این همه بیمار کلیوی را نمیدهد. دو سال پیش، 2285 عمل پیوند کلیه در کشور انجام شده که 1690 مورد آن از کلیه دهندگان زنده تامین شده است. به همین دلیل، مصطفی قاسمی رئیس انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی به تهران امروز میگوید: «در تمام جهان تامین کلیه از بدن یک انسان زنده برای پیوند، به مدل ایرانی معروف شده است.» او میگوید: «اکثر کسانی که می آیند کلیه بدهند بیکارند و هزینه های زندگی به آنها فشار آورده است.» رئیس انجمن حمایت از بیماران کلیوی تعداد این افراد را حدود 90 درصد مراجعان بیان میکند و ادامه میدهد: «شهرستانیها خیلی بیشتر با همین هزینه راضی به دادن کلیه میشوند. چرا که بیکاری در شهرستانها بیشتر است.» او ادامه میدهد: «پیشترها بسیار دیده میشد که اعضای خانواده برای اهدای کلیه به عزیزشان پیشقدم میشدند اما این روزها کمتر دیده میشود چرا که آنها میگویند حالا که تمکن مالی داریم کلیه میخریم!» مشاهدات عینی خبرنگار تهران امروز از بازار خرید و فروش کلیه را در ادامه بخوانید.
کلیهام را میفروشم، مغازه میگیرم!
کمی مانده به میدان ولیعصر(عج)، خیابانی است که چشم امید همه بیماران کلیوی به آن است. خیابان فرهنگ حسینی را همه بیماران کلیوی میشناسند چرا که دفتر «انجمن حمایت از بیماران کلیوی» درآن قرار دارد. اما بیشتر از انجمن، همه، این خیابان را به آگهیهایی میشناسند که روزانه مثل قارچ بر در ودیوار سبز میشوند. حتی با جست و جوی نام این خیابان در اینترنت هم انبوهی از عکس آگهیهای فروش کلیه را میتوان دید. وارد این خیابان که بشوی تا چشم کار میکند تصاویری مشابه همان عکسها میبینی. «کلیه فروشی+Aفوری زیر قیمت23 ساله سالم 0938…» «کلیه فروشی -ABسالم ورزشکار 0936…» تا چشم کار میکند مردان و زنانی با کلماتی شبیه این برای فروش کلیه خود تبلیغ کردهاند. آنطرفتر پسر جوانی ایستاده که یک ساک ورزشی کوچک را روی دوشش انداخته. ظاهرش نشان میدهد مسافر است.مرا حین خواندن آگهیهای روی دیوار زیر نظر دارد. همین که سر حرف را با او باز میکنم میپرسد: «شما مشکل کلیه داری؟» خودم را به جای یک فروشنده کلیه جا میزنم. سهراب خیلی زود به من اعتماد میکند. 24 ساله است و فوق دیپلم کامپیوتر دارد. پدرش کشاورز است اما او به عشق کاری آسانتر به دانشگاه رفته. با این همه میگوید: «حالا به کشاورزی هم راضی هستم اما به جز خواهرانم، یازده برادر و پدرم تنها دوهکتار زمین دارد. زمین خرج زندگی ما را نمیدهد.» گروه خونیاش +A است اما به گفته او تعداد فروشندگان در این گروه خونی خیلی زیاد است و در یکماه گذشته هیچکس برای خرید کلیه به او زنگ نزده است. میگوید: «یکی از اقوام دورم که تهران زندگی میکند پارسال کلیهاش را فروخت. برگشت شهرمان و یک دکان کرایه کرد. من هم از بیکاری خسته شدهام.»
آگهیها انگار تمامیندارند. با هر قدمیکه برمیداری آگهیهای تازه، کوچک و بزرگ روی دیوار کنار پیاده رو جان میگیرند. آگهیهایی که با ماژیکهای رنگی و خطوط کج و معوج نوشته شده است. خیابان زیاد شلوغ نیست. هرچند دقیقه یکبار خودرو یا عابری بیتوجه به آگهیهایی که برای فروش کلیه فریاد میکشند از خیابان میگذرد. خیابان را تا انتها میروم و برمیگردم. وقت بازگشت سهراب را میبینم که روی جدول کنار خیابان نشسته و خودش را باد میزند.
رابطه فقر، بیکاری و کلیه
حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در اینباره به تهرانامروز میگوید:«اگر انسانهایی که قصد ایثار دارند را کنار بگذاریم تنها دلیلی که برای بقیه باقی میماند نیاز مالی است. هیچکس کلیه اش را نمیفروشد اگر نیاز مالی نداشته باشد. تامین هزینههای زندگی و و مشکلات مالی آنقدر به افراد فشار میآورد که از نظر خودشان راهی برایشان باقی نمانده جز فروش کلیه.» او که چند سال مددکار بیماران کلیوی بوده است، ادامه میدهد:«بهطور حتم ارتباط فقر و فروش کلیه در این کشوراز منظر مددکاری اجتماعی قابل تامل است. بعضی از آنها بدهکارند بعضی دیگر ورشکسته شده اند و برخی دیگر به نان شب محتاجند، این نگران کننده است. اگر تدبیری اندیشیده نشود و این مسئله مد شود، جامعه ما خسارت میخورد.» موسوی چلک میگوید:«فروش کلیه تنها چندماه مشکل این قشر را برطرف میکند و پس از آن باز هم همان آش و همان کاسه است. در چنین مواردی این حاکمیت است که باید دست به کار شود و تصمیمیاتخاذ کند. دولت باید سازوکاری تعریف کند.» او با اشاره به اینکه همه مجوزهای پیوند کلیه را یک سازمان مردم نهاد صادر میکند میگوید:«خب هرچه آمار پیوند بیشتر باشد امتیاز بیشتری برای این تشکل مردم نهاد است و برای آنها یک امتیاز بهشمار میرود. اینجاست که جای خالی دولت هویدا میشود. حتی آنجایی که عده ای به اسم اهدای کلیه بر سر بیماران کلیوی کلاه میگذارند هم خلأ نظارت دولتیها دیده میشود.» موسوی چلک میگوید:«شهرستانیها بیشتر راغب به فروش کلیه خود هستند، چرا که بیکاری و مشکلات مالی در شهرستانها بیشتراست. همچنین آنها با این مبلغ میتوانند در شهر خود کسب و کاری راه بیندازند.»
در اروپا باید 17 سال منتظر ماند
مصطفی قاسمی، رئیس انجمن حمایت از بیماران کلیوی بدون هماهنگی قبلی اهالی رسانه را با روی گشاده میپذیرد. قاسمیبه تهران امروز میگوید:« اول باید تامین کلیه از بیماران مرگ مغزی را تقویت کرد و بعد خانوادهها به عزیرانشان کلیه بدهند و اگر موارد اورژانسی هم پیش آمد آن وقت از اهداکنندگان زنده و غریبه استفاده کنیم. مثلا خانمیمراجعه کرده بود که دکتر برایش تشخیص داده بود پیوند اورژانسی. دکتر میگفت این خانم دیگر رگ سالم ندارد برای دیالیز. خب، این بیمار هم باید هفتهای سه بار دیالیز شود وگرنه مرگش حتمیاست. در چنین مواردی است که باید از دیگران کلیه گرفت.» خرید و فروش کلیه از سالهای پیش در جهان وجودداشته و هندیها پیشقراول این موضوع بوده اند. اما در کشور ما برای دادن کلیه به فرد بیمار، لفظ اهدا به کار برده میشود و اصل هم بر اهداست ، به همین دلیل دولت یک میلیون تومان هدیه ایثار را به اهداکنندگان میدهد. از شانزده سال پیش تاکنون دولت به ازای هر عمل پیوند کلیه که در کشور انجام میشود، از طریق استانداری همان استان، یک میلیون تومان هدیه ایثار به اهداکننده پرداخت میکند. اما این رقم از 15 سال پیش افزوده نشده است. برخی معتقدند همین امر سبب شده است تا بازار سیاه خرید و فروش کلیه داغ شود. قاسمیهم درباره قیمتهای موجود در آگهیها حرف دارد:«ما پیشنهاد کرده بودیم که دولت به اهداکنندگانی که به خاطر فقر کلیهشان را میدهند کار بدهد. اما دولت یک میلیون تومان کمک میکند، او هم یک میلیون تومان را یکی، دو ماه خرج میکند و تمام میشود. ولی اگر کار بدهند هم او و خانواده اش را تامین کرده اند و هم در کنار کار، بیمه شده است. متاسفانه این کارها انجام نشد. این یک کج سلیقگی بود که انجام شد.» به گفته او «در اروپا آنهایی که منتظر پیوند کلیه هستند بین 12 تا 17 سال در انتظار پیوند میمانند و خیلی از آنها بدون آنکه به عمل پیوند برسند در اثر دیالیزهای مکرر جان میبازند. اما در با وجود اینکه تعداد آنهایی که در نوبت هستند کم نیست اما میانگین انتظار بین دو ماه تا هفتماه است.»
شرایط دشوار برای کاهش عرضه
انجمن حمایت از بیماران کلیوی برای اهدا کنندگان شرایطی خاص را در نظر گرفته است. اول آنکه دهنده کلیه اش نباید در خانواده اش بیمار کلیوی داشته باشد ،اگر بیماری در خانواده او باشد اولویت با بیمار خودشان است تا هر زمان نیاز به پیوند داشت این پیوند درون خانواده ای انجام شود. دیگر اینکه از اقشار خاصی کلیه نمیپذیرند. مثلا قاسمیمیگوید:«مدتی رایج بود که دانشجوها میخواستند بیایند و کلیه بدهند اما ما نمیپذیرفتیم، الان همه آنهایی که میخواهند کلیه بدهند باید رضایت از خانواده داشته باشند بهویژه اگر متاهل باشند رضایت از همسر داشته باشند. حتی سختگیری بیشتر کردیم اگر شک کنیم عدم تعادل روحی دارند میفرستیم پزشک قانونی که آیا میتوانند تصمیمگیری کنند؟» با وجود همه این شرایط سخت سالانه 2200 پیوند کلیه در کشور انجام میشود. همین امر مُهر تاییدی است بر اینکه تقاضا برای فروش کلیه بسیار زیاد است. قاسمیدر این باره میگوید:«از هر سه نفری که مراجعه میکنند برای دادن کلیه، تنها یک نفر شرایط لازم را داراست.»
قبلا کلیهدهندهها هزینه آزمایشها را پرداخت نمیکردند اما به گفته قاسمی: «بعد که مشکلاتی برای بیماران کلیوی بهوجود آمد گفتیم کسانی که میخواهند کلیه بدهند باید خودشان هزینه آزمایشها را تامین کنند و اگر مشکلی نداشتند، هزینه را از بیمار میگیریم و به آنها میدهیم. هزینهها یک روز قبل از عمل ریخته میشود به حساب انجمن. وقتی همه چیز انجام شد، مبلغ به اهدا کننده داده میشود.»
6 میلیون بهای رفتن زیر تیغ
قاسمیدر ادامه به تهران امروز میگوید:«بین اهدا کندگان کلیه همه نوع آدمیپیدا میشود، از نیازمند واقعی گرفته تا خلافکار حرفهای و ورشکسته. حالا میخواهد آن 50 میلیون را که در کار ضرر کرده از کلیه به دست بیاورد.بینشان افراد ناباب و ناسالم اجتماعی هم هستند کسانی که به عناوین مختلف میخواهند از مریض پول دستی بگیرند. ما توصیه میکنیم به بیمارانمان وقتی آنها را به هم معرفی میکنیم، همه قرارها در همین انجمن باشد. چندین مورد تجاوز و دزدی از خانه و دزدی طلاجات در این زمینه دیده شده است. حتی دو مورد قتل هم داشتیم.»
مبلغ ششمیلیون را انجمن حمایت از بیماران کلیوی اعلام کرده ، اما مصطفی قاسمیمیگوید:«این مبلغ را ما خودمان اعلام میکنیم. رقم نهایی با توجه به گرفتاریهای مردم و تورم اعلام میشود. البته اگر بخواهیم با توجه به تورم تصمیم بگیریم باید حداقل 10 میلیون اعلام کنیم اما بیماران هم بضاعتشان محدود است. گذشته از این بنای ما ایثار است نه فروش.»
بنای دستاندرکاران ایثار باشد یا فروش، هرکسی سری به خیابان فرهنگ حسینی بزند؛ دستنوشته مردان و زنانی را میبیند که بنبستهای مالی در زندگی راهی برایشان باقی نگذاشته جز فروش کلیه. شاید اگر در میان متقاضیان بی شمار فروش کلیه، قرعه به نامشان بیفتد چند روزی را با خیال آسوده زندگی کنند. چند روزی که در پس آن دوباره همان روزهای سیاه ادامه دارد…
فروش کلیه Bمثبت سالم ۲۸سالمه