کد خبر: 4040 | تاریخ انتشار: ۰:۰۱:۴۸ - جمعه ۱۹ خرد ۱۳۹۱ | بدون نظر | |

چالشهای حرفه مددکاری اجتماعی در محیط کار

اگر از عدم رشد علمی و کیفی مددکاری اجتماعی به دلیل فقدان سیستم آموزشی مطلوب و بروز و ناکافی بودن اساتید متخصص و خبره و … در دهه های اخیر فاکتور بگیریم عدم بستر سازی مناسب در سازمانهای رفاهی و شناخت ناکافی برخی مسئولین میانی و سازمانی از نحوه شرایط محیطی فعالیتهای مددکاران اجتماعی نقش بسزایی در کند سازی توسعه و رشد کیفی مددکاری اجتماعی داشته است.لذا لازم می دانم در این مقوله توپ را به زمین سازمانهای رفاهی انداخته و چالشهای موجود مددکاران در سازمانها و مراکز مددکاری دولتی و خصوصی مورد نقد قرار بدهم.

همانطوریکه می دانیم مددکاری اجتماعی قبل از اینکه به عنوان یک رشته علمی شناخته شود در قالب یک فن و حرفه تعریف شده است به این معنی که فرد متصدی پست مددکاری بایستی در کنار علوم تئوری ، مجهز به مهارتها و تکنیکهای حرفه ای باشد و طبیعتا بکارگیری فن و هنر و مهارتهای عملی نیاز به بستر و محیط کاری متناسب دارد و اتجام ماموریت خطیر مددکاری بدون رعایت این مهم متصور نبوده و رسالت اصلی مددکار اجتماعی را قطعا خدشه دار خواهد کرد. و دقیقا به مثابه این خواهد بود که ما از یک فوتبالیست حرفه ای و کارآزموده بخواهیم در یک زمین بایر و ناهموار هنر و حرفه خویش را در معرض نمایش قرار دهد. لذا نارسایی های محیطی و سازمانی مددکار اجتماعی نقش پررنگی می تواند در کاهش بعد کیفی مددکاران اجتماعی ایفاء نماید که ذیلا به تعدادی از این نارسایی ها که مشتق از تجارب عملی دوازده ساله ام است اشاره می نمایم:

1- عدم استاندارد بودن اتاق کار مددکار اجتماعی

در بسیاری از سازمانها ، مددکاران اجتماعی به صورت گروهی در یک اتاق مشترک فعالیت می کنند و گاها نیز محل و اتاق کارشان با دیگر مشاغل ادغام می گردد که کاملا با اصل رازداری حرفه ای در تضاد است.پیشنهاد می کنم مسئولین اگر به دلیل نبود امکانات و اعتبارات مالی قادر به تمکین هر مددکار اجتماعی در یک اتاق مستقل و مجزا نیستند حداقل یک اتاق مخصوص مصاحبه و امورات بالینی که از بعد مشخصات اتاق مصاحبه از حیث نور ، وسایل گرمایشی و سرمایشی و … استاندارد شده باشد.به این امر اختصاص بدهند.

2-بالابودن میزان پرونده های ارجاعی به مددکاران اجتماعی

حجم بالای پرونده های مددجویان و ازدحام ارجاع درخواستها و عدم تناسب تعداد پرونده ها، نقش قابل توجهی در کاهش بعد کیفی فعالیت مددکاران اجتماعی خواهد داشت که این امر در بسیاری از سازمانهای متولی مددکاری اجتماعی مستتر است. استاندارد پرونده های مددجویان به هر مددکار اجتماعی بایستی حداکثر از چهل پرونده مددجویی تجاوز ننماید در حالی در برخی از سازمانها این میزان از ششصد پرونده نیز فراتر رفته و گاها به هشتصد پرونده نیز رسیده است.! و واقعا وقت و انرژی یک مددکاری اجتماعی اجازه بررسی چند پرونده در روز را می دهد؟ و با در نظر گرفتن اینکه بسیاری از پرونده ها خود از حجم قطوری برخوردارند فکر نکنم یک مددکار اجتماعی بتواند تا آخر سال کاری تمامی محتویات آن را صرفا چک نموده یا غبار روبی نماید.

3-عدم انجام مددکاری گروهی و جامعه ای

در بسیاری از سازمانها صرفا مددکاری فردی انجام می شود و به ندرت وقت و حوصله مددکاران و مسئولین انجام کارهای گروهی و جامعه ای را می پذیرد. روشهای گروهی و جامعه ای از ارکان حرفه است و بی توجهی به آن به هر دلیل چون عدم شناخت کافی یا التیزام مالی بیشتر توجیه حرفه ای ندارد.

4-توجه صرف به کمکهای مادی

انجام مشاوره های خانوادگی ، حل و فصل مسائل زناشویی ، طلاق ، رسیدگی به رشد عاطفی و اجتماعی مددجویان و کلا استفاده از روشهای سیستمی از حلقه های مفقوده مددکاران اجتماعی سازمانها می باشد. و اکثر گزارشات مددکاری و فعالیتها صرفا جهت گیری مالی داشته و نهایتا به کمک مالی مستمر یا موردی ختم می شود، و بینش چند وجهی به کلیت مشکل و تجزیه و تحلیل علل و ریشه های اصلی به وجود آورنده مشکل به محاق فراموشی سپرده شده است و به نظر می رسد یکی از چالشهای اصلی مددکاری اجتماعی در فاصله تئوری و عمل از همین بند نشات می گیرد.پس اگر فعالیتهای مددکاری هدفمند نباشد و کمک مالی کانون توجه مددکار قرارگیرد هیچ گونه ادعایی بر حرفه ای بودن خویش نخواهیم داشت.

5-عدم بروز رسانی نحوه چیدمان و طبقه بندی اطلاعات و گزارشات

اگر روزی پرونده های مددکاری را مورد مطالعه قرار بدهید متوجه خواهید شد فرمهای سازمانی مخصوص تشکیل پرونده های مددکاری مربوط به حداقل یک دهه گذشته است که از مددکاران اجتماعی پیشین دست به دست شده است و هیچگونه بازبینی کیفی در نحوه این فرمها و بهبود و بروزرسانی فرمت انها صورت نگرفته است.

6-باتوانی به معنای بازتوانی مالی

در بیشتر سازمانها بازتوانی به معنی دادن تسهیلات بانکی یا کمک مالی به مددجویان و متعاقبا مختومه نمودن پرونده های خلاصه شده است که توفیق زیادی نیز در این زمینه بدلیل عدم کارشناسی ، عدم شناخت کافی استعدادها و تواناییهای ذاتی مددجویان حاصل نشده است.مشکلات مددجویان چند وجهی است و معلول علتهای چند لایه است و آسیب های اجتماعی که بصورت زنجیر وار در چرخه زندگی مددجویان گره خورده است بایستی کالبد شکافی شده و طبیعتا به دلایل چند وجهی بودن آن نمی توان صرفا یک نسخه پیچیده و پرونده را مختومه اعلام کرد.

البته تجربه نشان داده است بازتوانی اقتصادی مددجویان از طریق تسهیلات بانکی در بیشتر مواقع مسمر ثمر و اقع نشده و صرفا صورت مسئله را پاک نموده است. قادرسازی مددجویان یک پروسه کاملا تخصصی بوده که نیاز مضاعف به علم ، تجربه و تخصص تئوری و عملی مددکار اجتماعی و بسیج امکانات و استفاده حداکثری از مشارکت حداقلی دارد و بازتوانی واقعی وقتی عملی خواهد بود که تمام جوانب و زوایای مداخله امان را ارزیابی کرده و در قالب یک پروسه علمی و درمانی طرح خود را پیاده سازیم.

7-دیگرموارد

پس بهبود بستر سازمانها برای فعالیتهای مددکاری روی دیگر سکه است که تغییر و تحول سازمانی در گستره سازمانهای رفاهی می تواند تا حدی راه را برای فعالیت و کنش واکنشهای حرفه ای محیا سازد.

امین موحدی-مددکار اجتماعی

زنگ خطر برای اصل حرفه ای بودن “رشته مددکاری اجتماعی”

کار عملی در مددکاری گروهی به زبان ساده

نقش مددکاران اجتماعی در مناسب سازی محیط

فهرست کنفرانسهای بین المللی مددکاری اجتماعی در سال2012

RelatedPost

استفاده از این مطلب با ذکر منبع بلامانع است

ارسال نظر


آخرین موضوعات