زمانی درمزاری، محمدرضا – اگرچه، نکاح منقطع در آغاز برای شکل بخشیدن به روابط آزاد زن و مرد و جلوگیری از رابطه نامشروع و به عنوان ضرورتی تاریخی به وجود آمد، بعدها مورد سوءاستفاده ثروتمندانِ خوشگذران واقع شد و جمعی، آن را وسیله شرعی برای مباح ساختن رابطه با معشوقههای خود ساختند و این تمهید حقوقی را درست، برخلافِ مبانی اخلاقی و اجتماعی آن به کار بردند. با این وجود، باید دانست که در جهان کنونی، با این همه بیبند و باریهای اخلاقی و دشواریهای اقتصادی که در راه تشکیل خانواده به وجود آمده است، نکاح منقطع نباید ….
تعریف عرفی نکاح در بین عامه :
تعریف عرفی نکاح تابعی است از نظام ارزشی، اعتقادی، بومی و فرهنگی جامعه و گروههای اجتماعی مستقر در آن و کمتر، مفهوم خاص نکاح که عبارت از تعریف یا تعاریف حقوقی و قانونی آن است، مطرح میباشد. به همین جهت، به دلیل تعدد آراء و تکثّر دیدگاههای عموم افراد در این ارتباط، تعاریف متعدد و نگاههای مختلفی در این باره وجود دارد، به نحوی که عدهای، آن را زناشویی پنداشته، برخی آن را نامزدی تلقی میکنند و پارهای هم، آن را به عنوان ارتباطِ مشروع زن و مرد نگاه کرده و برخی دیگر نیز، آن را به عنوان امکانِ تمتع جنسی و عاطفی و تولید موالید، همراه با نشانه رشد و بلوغ جسمی، جنسی و شخصیتی پسر و دختر و تشکیل خانواده دانسته و بدان به عنوان مرحله کمال آنها و خوشبختی خانوادهها نگاه میکنند.
گرچه، در مجموع نگاههای فوق، نکاح به عنوان یک سنّت، واقعیت و ضرورتِ اجتنابناپذیر منطقی، اعتقادی و عرفی فرض شده و با تعریف حقوقی رایج آن، تا حدودی متفاوت است، معهذا ضمن در برداشتن مفاهیم اساسی آن مانند زناشویی، ایجاد علقه زوجیت، ارتباط مشروع زن و مرد و تشکیل خانواده و …، در واقع ترجمانی از همان مفاهیمِ پیدا و پنهان در تعریف و تبیین حقوقی آن بوده و در یک چارچوب حقوقی و قانونی شکل گرفته و براساس تشریفات مندرج در قوانین مربوط به آن تحقق مییابد. اینگونه است که مفاهیم عرفی نکاح به اعتبار چارچوب و نظام حقوقیِ پیشبینی شده در قوانین از به هنجاری و روشمندیِ خاص خود برخوردار گشته و نظم عمومی جامعه را بیش از پیش، سبب گشته و تقویت مینماید. با این وجود، تعریف خاص و مُصطلح نکاح، عموماً در بین اقشار خاصی مانند جامعه حقوقی و قضایی کشور و دانشآموختگان حقوقی مطرح میباشد. بنابراین، نگاه عرفی عموم، یک نگاه عام به مساله مزبور بوده و تابعی از نظام ارزشی، اعتقادی، عرفی و فرهنگیِ خاص خویش میباشد[1].
– متعه (نکاح موقت) از منظر عموم :
الف – خانوادهها :
خوشبختی و سعادت فرزندان به عنوان میوههای باغِ حیات خانوادهها، غایت نهایی پدران و مادران بوده که تحقق آن را، عموماً در قالب انجام یک ازدواج موفق میپندارند. ازدواج مورد نظر آنها، عمدتاً بر محور نکاح دائم بوده و در عمل، کمتر فرض دومی (نکاح موقت) را برای آنان متصور هستند. با این وجود، ” صیغه“ به عنوان ابزار و امکانی جهت ایجاد مَحرمیت و تأمینِ مشروعیتِ ارتباط پسران و دختران در بسیاری از مواقع مورد توجه و استفاده قرار میگیرد، به خصوص در زمانی که بنا به دلائل متعدد، امکان ازدواجِ آنی و فوری برای آنها وجود نداشته و یا تا زمان نیل به آن (ازدواج دائم) در حالت مزبور (صیغه) به سر میبرند. معهذا، خانوادهها کمتر تمایلی به صیغه به عنوان ابزار ممتدِ تمتع فرزندانشان نشان داده و بیشتر به آن، به عنوان راهکار ایجاد حرمت و مشروعیت در روابط بین آنها، آن هم تا حلول ازدواج دائم مینگرند. بدین جهت، غالباً با نکاح موقت (متعه) و فلسفه وجودی آن، به شدت مخالفند و نظر مساعدی نسبت به آن نشان نمیدهند. این مخالفت، به خصوص در خانوادههای دارای دختر جوان قویاً، محسوس و نمایان است.
علیرغم مراتب فوق، در بسیاری از خانوادههای با تعصب بالا، صیغه و در بسیاری مواقع، متعه یا نکاح موقت مرسوم بوده و بر رعایت آن، تاکید میگردد. چه، به زعم آنها، پدیده مزبور از پشتوانه حکم شرعی و جواز قانونی برخوردار بوده و امتناع از آن با توجه به وضعیت روز جامعه و بنا به دلائل عقلی و منطقی، جایز نمیباشد. ضمن آنکه، برخی از خانوادههای دارای فرزندان پسر یا فرزندان مُطَلّق از نکاح، نیز بعضاً از نکاح موقت به عنوان یک مکانیسم موقت و منقطع روابط زناشویی استقبال مینمایند و با انعطاف بیشتری نسبت به سایر خانوادهها (به ویژه، خانوادههای دارای دختر) برخورد میکنند.
ب- پسران :
این قشر قبل از آن که به متعه یا نکاح موقت به عنوان یک حکم شرعی، حقوقی و قانونی نگاه کنند، بیشتر به ضرورتها و نیازهای فردی خویش از حیث روحی، عاطفی و جنسی از یک طرف و وجود موانعِ متعدد برای انجام نکاح دائمی زودهنگام (زودرس) با فرد مورد نظر خود ونتیجتاً، عدم امکانِ تامین نیازهای خویش از طرف دیگر، توجه دارند. به علاوه، به جهت فقدانِ شمول سیستم نکاح موقت در جامعه و غریب بودن آن در بین خانوادهها به عنوان یک پدیده نابهنجار و غیراخلاقی (نامطلوب) و همراه با بازتابهای متعددِ احتمالی پس از انجام متعه سبب میگردد که پسران، علیرغم میل خود نتوانند حتی، به موضوع نکاح موقت فکر کنند و در عمل، خود را برای انجام آن آماده سازند.
برخلاف خانوادههای دارای فرزندان دختر که عموماً، بر ازدواج دائم به عنوان چارچوبِ اساسی تنظیم روابط مرد و زن توجه کرده و توجیهی برای برقراری و تحقق نکاح موقت فرزندانشان نمییابند، خانوادههای دارای فرزندان پسر ضمن انعطافپذیری بیشتر، مکانیسم نکاح موقت (منقطع) را به عنوان راهکار بدیلِ ازدواج دائم و رهیافتِ پیشگیرانه در منحرف شدن فرزندان خود به سوی روابط آزاد جنسی فیمابین آنها میپندارند و از آن، استقبال بیشتری مینمایند. گرچه، در بین هر دو خانواده، خانوادههای دارای تعصبات مذهبی شدید نیز وجود دارند که به ضرورت تعریف و تبیینِ روزآمد و به هنگام متعه و نکاح موقت در شرایط کنونی توجه داشته و بر لزوم آن، تاکید دارند[2].
ج – دختران :
توجه به آمارهای رسمی اعلامی از سوی مراجع قانونی حکایت از فزونی درصد دختران نسبت به پسران در جامعه دارد. این اختلافِ تناسب بین دو جنسیت مزبور، زمانی بیشتر ملموس است که صرفنظر از رشدِ روزافزون طلاق در جامعه، به محدودیتها و موانعِ موجود بر سر راه ازدواج پسران و تقلیلِ روزافزون آمار ازدواجها در آن توجه کرد. ازدواج (دائم)، غایت دختران امروزی و هدف نهایی مادران فردا بوده و خواهد بود، لذا این گروه، غایت نخستین خود را در ازدواج و در آمدن در کسوت عروسی و دغدغه نهایی و کامل خویش را در مادر شدن به عنوان عنصر وجودی و طبیعی خود میپندارند، لذا موضوع نکاح موقت با اهداف یاد شده و تاکید ممتدِ دختران در لزوم وجود ضمانتهای لازم و پایدار کمتر سازگار میباشد. ضمن آن که، در نگاه دختران، تن دادن به متعه، عموماً به معنای از دست دادن (از دست رفتن) فرصت و امکان ازدواج دائم تلقی گشته و در تقابل این دو، نظر به انتخاب اخیر (ازدواج دائم) به عنوان یک راهکار اساسی و جاودانه دارند. همچنین، وجود موانع عرفی، فرهنگی و اخلاقی که نکاح موقت را از نظر عموم خانوادهها و دختران به عنوان یک پدیده نابهنجار و نامتعارف در آورده، مزید بر علت گشته و بدبینی آنان را نسبت به این موضوع میافزاید و بازتابها و آثار مترتب بر نکاح موقت نیز برای این گروه کمتر قابل توجیه و تحمل میباشد. بنابراین، دختران، به ویژه در شهرستانها، بیشتر ازدواج دائم را به عنوان چارچوب پیشنهادی خود در تنظیم روابط اساسی بین خود و آقایان مطرح کرده و نظر مساعدی نسبت به ازدواج در اشکال مختلف آن نشان نمیدهند.
دغدغه اصلی این دسته مبتنی بر فقدان ضمانتهای اساسی در مورد متعه، نابهنجار بودن آن در نگاه عرف، اخلاق و فرهنگ امروزی، بازتابهای متعدد انجام و تحقق آن، فاصله گرفتن از اهداف اصلی خود، به شرح یاد شده و … میباشد. ضمن آنکه، تجربه سوءاستفاده و عدم حُسن معاشرت بسیاری از آقایان نیز آنان را کمتر به نکاح موقت خوشبین کرده و امیدوار میسازد. گرچه، آنها بر این باورند که نکاح موقت، حتی در شکل روزآمد و به هنجار آن نمیتواند پاسخگوی اهداف غایی آنان باشد، معهذا این قشر به مانند عموم پسران به داشتن ارتباطی متعارف با جنس مخالف خود اعتقاد داشته و به ویژه، آن را در محافل دانشگاهی، اجتماعی و کاری، امری ضروری و لازم میدانند.
براین اساس، بازتابِ داشتن یک ارتباط متعارف با پسرانِ مورد نظر از نظر آنها به مراتب ضعیفتر از آثارِ مترتب بر نکاح موقت میباشد و چه بسا که این ارتباط در برخی موارد، موجد و دربردارنده ماهیت نکاح مزبور باشد، در این بین، طبقات دیگری از خانمها و به ویژه، بیشتر خانمهای بیوه و فاقد شوهر از نگرشی متفاوتتری نسبت به طبقه دختران یاد شده، برخوردارند. در نظر آنها، نکاح موقت، حسب مورد راهحل بدیلی برای پاسخ به نیازها و ضرورتهای موجود آنان تلقی گشته و در جائی که در سر راه ازدواج موقتِ دختران امروزی، هزاران امید و اما و موانع و محدودیت وجود دارد، بدیهی است امکان ازدواجِ دائم زنان بیوه و فاقد شوهر نیز به همان نسبت کاهش مییابد و در دیدگاه آنها، حساسیت کمتری نسبت به دختران در خصوص نکاح موقت و منقطع وجود خواهد داشت. گرچه، وجود موانع کلی و نوعیِ اخلاقی، عرفی و فرهنگیِ حاکم بر سر راه متعه و به ویژه، نگاه غالب عموم افراد و خانوادهها نسبت به آن، گریبانگیر این عده نیز بوده و در جای خود، بازدارنده کارکردهای آنها در این ارتباط میباشد، معهذا وضعیت خاص آنان و لزوم همراهی افراد مورد نظر آنها در اداره مشترک زندگی و تامین نیازها و ضرورتهای آنان، میل به انجام و وقوع نکاح موقت را نسبت به دختران، بیشتر ساخته و با انعطافپذیری بیشتری با این قضیه برخورد مینمایند[3].
– امکانات و فرصتهای در راه تحقق متعه (نکاح موقت) در جامعه :
برخورداری متعه از یک پشتوانه مذهبی (شرعی)، قانونی و تاریخی، ویژگی اصلی و نخستین آن و در واقع، امتیاز خاص آن محسوب میگردد. از اینرو، متعه از نگاه قانون، امری جایز و از منظر شرع نیز به رسمیت شناخته شده و مورد حمایت است. ضمن آنکه، نکاح موقت به جهت ماهیت ذاتی خود، دائر به موقتی بودن و عدم تحمیلِ شرایط و تشریفات متعدد بر زوجین، از سهولت بیشتری نسبت به ازدواج دائم برخوردار میباشد و امکان همسو شدن با این مقوله برای عموم افراد و در شرایط مختلف، بیشتر و فراوانتر بوده و ضرورتهای اجتماعی و نیازهای فردیِ روزافزون افراد نیز میتواند با فرض تعریف و تبیینِ روزآمد آن، به عنوان رهیافتی مؤثر تلقی گردد. به علاوه، پیامدها و آثار نکاح منقطع نسبت به برقراری روابط آزاد جنسیِ مرد و زن، دیگر مزیتِ قابل تعمق آن بوده و در عین حال، مبتنی بر رضایت دوسویه طرفین در ایجاد و انقضاء آن میباشد. این ویژگیها، از زمره عمدهترین امتیازات و فرصتهای مترتب بر امکانِ انعقاد نکاح موقت و تحقق آن در جامعه قابل تعریف و تبیین است.
– موانع و محدودیتهای در راه تحقق متعه (نکاح منقطع) :
فقدان تعریف و تبیینِ روزآمدِ عرفی، اخلاقی، فرهنگی و قانونی از متعه یا نکاح موقت به عنوان نخستین مانع بر سر راه تحقق آن در جامعه میباشد. ضمن آنکه، مشخص نبودنِ صریح آثار و بازتابهای آن از حیث موارد مزبور نیز بر ابهام هرچه بیشتر موضوع میافزاید. همچنین، نبود هرگونه پیشینه آموزشی و تعلیماتیِ فراگیر در جهت آموزشِ همگانی مردم از طریق رسانههای جمعی و گروهی، به ویژه مطبوعات، سایتهای اطلاعرسانی و صدا و سیما و مانند آنها و در نتیجه، فقدان معرفت عمومی مردم نسبت به آن و فلسفه وجودی متعه، از دیگر موانع اساسی در این باره میباشد.
علاوه بر این، گفتمان رایج خانوادهها و عموم افراد، مبتنی بر انجام ازدواج دائم برای پسران و دخترانشان بوده و عموماً، اصلِ موضوع متعه را نامتعارف و به لحاظ اخلاقی و به ترتیب مذکور، نامتعارف و نابهنجار تلقی میکنند. ضمن آن که، عملکرد بسیاری از مردان در استفاده از متعه به عنوان وسیله کامجویی و هوسرانیِ مفرط آنها، زنان و دختران مورد متعه را به عنوان ابزار و وسیلهای جهت رفع نیازهای جنسی آنان تبدیل کرده و بر دامنه بدبینیهای فوق افزوده است. به علاوه، پسران (آقایان) و خانوادههای پسردار به لحاظ عرفی و اخلاقی، اصولاً میل به دختر باکره و مجرد را به عنوان همسر یا عروس خود داشته و در عمل، کمتر به گزینش بانوانی که پیش از این، به ازدواج دائم یا موقت دیگری درآمده و غیر دوشیزه میباشند، تن در میدهند.
وجود چنین ذهنیتهایی در سر راه اندیشه و رفتار خانوادهها، موانع بزرگی در تحقق نکاح موقت در جامعه بوده و سبب میگردد که دختران و خانوادههای آنها، خوشبختی و امکانِ ازدواج دائم خویش و فرزندانشان را به بهای پیوند موقت و زودگذر متعه از دست ندهند و به طریق اولی، مورد شماتت و انتقادِ روزافزون اطرافیان قرار نگیرند. به عبارت دیگر، فقدانِ جایگاه نکاح موقت در بینش عرفی، اخلاقی و گفتمان فرهنگی و اجتماعی خانوادهها و افراد ذینفع، همراه با نبود ساختارها و مکانیسمهای لازم آموزشی، ارتباطی، اجتماعی و فرهنگی در راه تحقق نکاح مزبور و نیز دلنگرانی و اضطراب خانوادهها و به ویژه، دختران از بازتابهای احتمالی و آثار وارد بر نکاح موقت آنها سبب میگردد که به این پدیده با نگاهی بدبینانه، نامتعارف و غیراخلاقی نگریسته شود و بر عُزلت و غریبیِ روزافزون آن بیافزاید[4].
– رهیافت و راهکارهای پیشنهادی در راه تحقق نکاح موقت (متعه) در جامعه :
اگرچه، موضوع متعه در نگاه بیشتر خانوادهها از مقبولیت و مشروعیت (مطلوبیت) لازم برخوردار نیست، معهذا به جهت ضرورت انتخاب راهکاری مناسب برای تنظیم روابط بین پسران و دختران از یکسو و وجود موانعِ متعدد در سر راه ازدواج آنان از طرف دیگر، این گرایش نسبی در بین خانوادهها احساس میشود که نکاح موقت ” میتواند“ به عنوان یکی از ضرورتهای اجتماعی و در واقع، یکی از رهیافتهای ضروری جامعه امروزی در تنظیم روابط پسر و دختر و یا مرد و زن باشد و آن، منوط به بازنگری علمی و دقیق نسبت به ماهیت و آثار آن، همراه با لزوم تعریف و تبیینِ روزآمد عرفی، حقوقی، فرهنگی و قانونی مساله خواهد بود. بنابراین، متعه یا نکاح موقت به یک اعتبار، پدیدهای قابل تعمق و مؤثر در تنظیم روابط زن و مرد بوده و به اعتباری دیگر، در شرایط کنونی جامعه، بنا به ملاحظات مذکور مطرود و مغضوبِ اغلب افراد و خانوادههاست. این مقوله، به راستی، اگر در چارچوب فلسفه وجودی آن نگریسته شود و با تعریفی به هنگام از فرایند ماهوی و شکلی همراه گردد، میتواند به عنوان راهحل جایگزین و عامل مؤثری در شکل دادن مناسب و درست به روابط جنسی مردان و زنان تلقی گردد.
معهذا، حال که این پدیده از یک بستر شرعی، تاریخی و قانونی برخوردار است و در عین حال، موانع متعددی در سر راه تنظیم روابط مزبور، به ویژه در قالب ازدواج دائم از یکسو و عدم امکان ازدواجِ به موقع پسران و دختران و در نتیجه، افزایش روزافزون سن ازدواج آنها و به تعویق افتادن ضرورتها و نیازهای طبیعی آنان از طرف دیگر، لزوم تعمق در انتخاب راهحل بدیل و مناسب را در این ارتباط حتمی میسازد. پس، این سئوال مطرح است ساز و کارهای لازم در این رابطه چیست و چگونه میتوان از درِ دوستی و محبت با نکاح موقت و متعه درآمد؟
اهم رهیافتها و راهکارهای پیشنهادی در این خصوص، عبارتند از:
1- لزوم تدوین و ارائه یک صورت برداری دقیق و علمی از پیشینه و فلسفه وجودی متعه یا نکاح موقت برای مردم.
2- ضرورت برنامهریزی جهت آموزش همگانی خانوادهها و شناخت مسائل حقوقی متعه، بازتابها و آثار مترتبه بر آن از طریق رسانههای جمعی و گروهی و محافل و مراکز فرهنگی و آموزشی (دانشگاهها، فرهنگسراها و …).
3- پیشبینی ایجاد مکانیسمها و نهادهای متعدد مشورتی، آموزشی، الگویی و اجرایی در این ارتباط برای خانوادهها و به ویژه، پسران و دختران.
4- به روز کردن قوانین و مقررات مربوط به نکاح موقت و تدوین و تنظیم آئیننامههای اجرایی مربوطه و ایجاد بستر مناسب در جامعه برای تحقق عینی و روزافزون آن.
5- ترویج علمی، اخلاقی و فرهنگی ” فرهنگ متعه“ در بین خانوادهها، پسران و دختران و تغییر روزافزونِ ذهنیتهای بدبینانه آنها نسبت به پدیده حقوقی، شرعی، عرفی و قانونی متعه.
6- ایجاد تسهیلات ویژه مالی، حقوقی و فرهنگیِ متعدد، به منظور تشویق و حمایت از راهکار شرعی و قانونی تنظیم روابط مردان و زنان (نکاح موقت) در جهت ساماندهی مناسب فیمابین آنها.
7- ترویج و تبلیغ نقش و جایگاه نکاح موقت در تنظیم مناسب و سالم روابط مردان و زنان جامعه و اهمیت آن در کاهش فساد و نابهنجاریهای اخلاقی و عنداللزوم، برپایی همایشها، کنفرانسها و کارگاههای علمی و عملیِ آموزشی جهت بررسی و تبیین روزآمد این واقعیت و پدیده اجتماعی[5].
نتیجه (پایان سخن نکاح موقت) :
متعه یا نکاح موقت، پدیدهای شرعی و قانونی بوده و دارای پشتوانه عرفی و تاریخی نیز میباشد و در بین حقوقدانان نیز از حمایت تلویحی و نسبی برخوردار است. گرچه، عمده حقوقدانان به طور کامل، نظر مساعدی نسبت به نکاح موقت به عنوان یک مکانیسم کامل قانونی و شرعی برای تنظیم مشروع روابط مرد و زن، به ویژه در شرائط زمانی حاضر ندارند، معهذا تاثیر احتمالیِ مُثبت آن را نیز از نظرها دور نداشتهاند. به باور آنها، در صورت بازبینی و تعریفِ روزآمد نکاح مزبور، میتوان از آن، به عنوان چارچوبی مناسب در تعدیل و حل و فصلِ مؤثر مشکلاتِ روابط مرد و زن در جامعه استفاده کرد و بدینوسیله، بخشی از بحران حاکم بر مناسبات فردی و اجتماعی بین آنها را هدایت و به نحوی مقتضی، مدیریت کرد. اینگونه است که استاد ممتاز حقوق ایران، دکتر ناصر کاتوزیان در اینباره، مینویسند:
” اگرچه، نکاح منقطع در آغاز برای شکل بخشیدن به روابط آزاد زن و مرد و جلوگیری از رابطه نامشروع و به عنوان ضرورتی تاریخی به وجود آمد، بعدها مورد سوءاستفاده ثروتمندانِ خوشگذران واقع شد و جمعی، آن را وسیله شرعی برای مباح ساختن رابطه با معشوقههای خود ساختند و این تمهید حقوقی را درست، برخلافِ مبانی اخلاقی و اجتماعی آن به کار بردند. با این وجود، باید دانست که در جهان کنونی، با این همه بیبند و باریهای اخلاقی و دشواریهای اقتصادی که در راه تشکیل خانواده به وجود آمده است، نکاح منقطع نباید به عنوان نهادی شرمآور در بوته فراموشی افتد. برعکس، جای آن دارد که آثار اجتماعیِ این گونه زناشوییها به دقت، مورد ارزیابی واقع شود. در حال حاضر، نمیتوان رابطه بین پسران و دختران را با موعظه و اندرز درمان کرد و از بین برد. پس، یا حقوق باید آن را نادیده بگیرد و جوانان را به حال خود بگذارد و یا با ساختنِ قالبهای ویژه و محدودکننده، بر این غرایز سرکش، لجام زند. نکاح منقطع، یکی از این قالبهاست و امکان دارد این سلاحِ کهن با اصلاحی چند، دوباره کاراییِ پیشین خود را بازیابد[6] “.
بنابراین، با توجه به مشکلات و نارساییهای اقتصادی و اجتماعی موجود در جامعه که در راه تشکیل خانواده و انجام ازدواج دائم، نباید تحت تاثیر تبلیغات نادرست، نکاح منقطع را محکوم کرد و یا آن را به عنوان نهادی شرمآور تلقی نمود، بلکه باید از طریق یک مطالعه دقیق میان آثار شوم بیبند و باریهای جنسی و اخلاقی در جهان کنونی و آثار اجتماعی اینگونه ازدواجها که مبتنی بر سنّتِ توصیه شده اسلامی است، برای افرادی که قادر به ازدواج دائم نیستند، مورد ارزیابی و بررسی عمیق قرار گیرد. لذا، ازدواج موقت به عنوان قالب تعدیل و محدودکنندهای برای تنظیم روابط آزاد زن و مرد به توصیه و تشخیص شرع اسلام و قانون میباشد. اینگونه است که به استناد آیه 24 سوره نساء، نکاح منقطع با توجه به مصالح اجتماعی و ضرورتهای امروزین، غیرقابل اجتناب و به لحاظ شرعی و اسلامی، روا میباشد و در حقوق اسلام نیز، دلیلی بر منع نکاح موقت وجود ندارد، مگر پس از وفات پیغمبر اسلام (ص) که آن هم نمیتواند دلیل مشروع باشد[7].
مطالعه اجمالی به عمل آمده، حاکی از فقدانِ یک چارچوب اصولی و متعارفِ اساسی و شرعی در جهت حل مشکلات ارتباطی بین پسران و دختران و در مجموع، مردان و زنان در جامعه بوده و به عنوان یک حکم شرعی و ضرورت اجتماعی، لزوم تعیین و ایجاد بستری مناسب جهت تنظیم مؤثر روابط بین آنها را محتوم و ضروری میسازد. ناگفته پیداست که یا باید شاهد وضعیت تأسفبار حاکم بر نوجوانان و جوانانِ پسر و دخترمان بود و بر انزوای تدریجی و شکنندگیِ روزافزونِ اصالت پایدار و هویتِ استوار آنها چشم بیعنایتی دوخت و یا آنکه، به راهکاری بهینه و مناسب در این ارتباط، توسل جُست. در جامعهای به مانند ایران که به دلائل گوناگون، فاصله زیادی میان آغاز بلوغ و نقطه فورانِ غرایز جنسی و تشکیل خانواده وجود دارد، رابطه فیمابین پسر و دختر را نمیتوان با وعده و وعید و توصیه و موعظه، از بین برد. براین اساس، متعه یا نکاح موقت به عنوان یک مکانیسم محلّلِ روابط مزبور، با توجه به ویژگیها و امتیازات خاص حاکم بر آن، امری قابل تعمق میباشد و باید با عنایت به نظام ارزشی، عرفی، فرهنگی و اجتماعیِ امروزین، در قالب تعریفی روزآمد و تبیینیِ به هنگام ارائه گشته و ضرورتهای اجتماعیِ جامعه را به چالش فراخواند[8].
محمد رضا زمانی درمزاری ( فرهنگ)
وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی
Email: nikdadlaw@hotmail.com
پی نوشت ها و منابع :
1- محمدرضا زمانی درمزاری، حقوق خانواده به زبان ساده( ازدواج و طلاق) و راهنمای عملی و کاربردی دعاوی مربوط به ازدواج و طلاق، ، جلد دوم، چاپ سوم، کلک سیمین، صص 21-19 .
2- محمدرضا زمانی درمزاری، همان، صص 24-21 .
3- محمدرضا زمانی درمزاری، همان، صص 8-27 .
4- محمدرضا زمانی درمزاری، همان، صص 32-29 .
5- محمدرضا زمانی درمزاری، همان، صص 33-32 .
6- دکتر ناصر کاتوزیان، حقوق مدنی (خانواده)، جلد اول، صص 90-89 .
7- دکتر سیدمصطفی محقق داماد، همان، صص 13-212 و دکتر محمدجعفر جعفری لنگرودی، حقوق خانواده، ص 112.
8- محمدرضا زمانی درمزاری، همان، صص 34-33