کد خبر: 579 | تاریخ انتشار: ۱۷:۱۵:۲۷ - پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰ | بدون نظر | |

یادی از استاد بزرگ مرحوم علی اصغر پاکدل سلطانی

آقای علی اصغر پاکدل سلطانی متولد سال 1311 و جزو اولین گروه فارغ التحصیلان آموزشگاه خدمات اجتماعی بود که در سال 1337 تحصیل خود را شروع کرد.او از همان آعاز به تحصیل در رشته مددکاری اجتماعی ،حرفه اش عشق زندگی اش بود.فداکاری ،سخت کوشی انسان دوستی و پایداری از صفات بارز انسانی و اخلاقی وی به شمار می رفت.او این صفات نیکو را تا آخرین روزهای زندگی پربارش با خود داشت…در سال 1341 با استفاده از بورس تحصیلی آموزشگاه خدمات اجتماعی راهی آمریکا شد و در دانشگاه کلیولند به تحصیل مددکاری اجتماعی در دوره فوق لیسانس پرداخت.
او ابتدا مسئولیت امور آموزش دانشکده را بر عهده گرفت و سپس تا مدتها ، معاونت امور آموزشی دانشکده خدمات اجتماعی را بر عهده داشت.وی در تمامی این سالهای پرتلاش در راه بسط ، توسعه و ارتقاء رشته مددکاری اجتماعی می کوشید.شب و روز کار می کرد،یا در کلاس درس بود و یا در کارورزی ها همراه دانشجویان به راهنمایی و سرپرستی آنها اشتغال داشت…او در سال 1343 با توافق ریاست دانشکده خدمات اجتماعی به استخدام شرکت ملی نفت درآمد.تا با دیگر مددکاران اجتماعی تحصیل کرده خارج ، واحد مددکاری اجتماعی شرکت نفت را راه اندازی کند.به رغم این که کار در شرکت نفت مزایای مادی و معنوی زیادی داشت، اما او عاشق کار در دانشکده خدمات اجتماعی بود،بدبن مناسبت بعد از چندی ماموریت یافت تا مانند سابق تمام وقت در دانشکده خدمات اجتماعی در جهت توسعه و بهبود کیفی کارهای آموزشی ،مشاوره پژوهشی،و کارورزی رشته مددکاری اجتماعی با اشتیاق بکوشد.
استاد سلطانی به عنوان نماینده رئیس دانشکده خدمات اجتماعی در برنامه ریزیهای عمرانی و کارهای مربوط به تشکل های غیردولتی مشارکت مستمر داشت.و در سازمانهای خدمات اجتماعی ،به عنوان مشاور فعالیت می کرد.افزون بر این در دانشکده خدمات اجتماعی در تهیه متون علمی مددکاری اجتماعی و ترجمه مقالات علمی – تخصصی و نوشتن مقالات و کتب گوناگون برای ارتقاء سطح دانش مددکاری اجتماعی در ایران بسیار کوشا بود.
انقلاب سال 1357 روی داد، دانشکده خدمات اجتماعی نیز مانند سایر نهادها دستخوش آشفتگی و هرج و مرج شد و فرصت طلبی ها آغاز شد دیگر امکان کار مفید در اوایل انقلاب برای او فراهم نبود ، او به اجبار خانه نشین شد و در کنج عزلتش در لواسان به پرورش گل و گیاه روی آورده بودند.عاقبت بیماری آمد برای عمل به خارج رفت باز به وطن بازگشت و در گوشه خلوتش به خواندن و پرورش گل و گیاه پرداخت…تا اینکه سال بعد از انقلاب دانشجویان سابق استاد که دیگر خود در سلک مدرسان دانشگاه بودند و از حال و هوای زندگی استاد آگاه، او را از کنج خانه به مدرسه آوردند…او جان گرفت ،باز مانند سابق به رغم بیماری قلبی ، سخت می خروشید و برای رشته مددکاری اجتماعی می کوشید.مجددا تدریس می کرد وبه همکاران جوان خود مشاوره می داد.وی همواره دانشجویانش را دوست می داشت و از راهنمایی آنه دریغ نمی کرد.تا اینکه در سال 1382 کار شدید و خستگی او را از پا در آورد، بیماری بالا گرفت و سرانجام در حین کارآموزشی در دانشگاه از پای در آمد.با درگذشت این انسان وارسته و معلم عاشق ، جامعه مددکاری اجتماعی ایران ،عضو ارزشمند و مهمی را از دست داد.
استاد سلطانی از بنیان گذاران کانون(انجمن)مددکاران اجتماعی بود که از سال 1339 همراه با دیگر مددکاران ،در تدوین اساسنامه ان فعالیت داشتند.
یاد و خاطره اش گرامی باد…

به نقل از کتاب پیشگامان مددکاری اجتماعی ایران

 فصلنامه مددکاری اجتماعی شماره18-19

RelatedPost

استفاده از این مطلب با ذکر منبع بلامانع است

ارسال نظر


آخرین موضوعات