دکتر محمود حریرچی، مددکار اجتماعی و استاد دانشگاه:
بسیاری از ما کودک آزاریم! کودکآزاری روانی شایعتر از آزارهای جسمی و جنسی
کودک آزاری هرچند که این روزها با اعتیاد والدین گره خورده است، اما از انواع کودک آزاریهای جسمی، جنسی و روانی، بی تردید میتوان گفت که کودک آزاری روانی شیوع بیشتری دارد و تحقیر کودک و مقایسه او با همسالانش سبب رفتارهای ناهنجار آینده می شود و جالب اینجاست که همه این آزارها بهانه اش تربیت و اصلاح کودک است.
اخیرا شاهد رسانه ای شدن یک پرونده دیگر کودک آزاری بودیم . دختری خردسال توسط نامادری خود آنقدر با سیخ سوزانده شده که به اغما رفت. هر چند خواندن این موارد باعث محکوم شدن این گونه رفتارها از سوی جامعه و تقبیح آنها در ذهنمان می شود اما اگر نگاهی دقیق تر به این پدیده داشته باشیم احتمال زیادی وجود دارد که اینبار مجبور به سرزنش خود شویم. گفت و گوی این استاد دانشگاه را با نامه بخوانید:
جناب حریرچی! به تازگی شاهد باز شدن پای یک پرونده کودک آزاری دیگر به صفحه حوادث رسانه ها بودیم . کشانده شدن این حوادث تلخ فرصتی را برای بررسی آسیب شناسانه از سوی رسانه ها فراهم می کند. شما مدتها در دانشکده مددکاری بهزیستی و دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی به مطالعه و تدریس آسیب های روانشناختی و تحلیل آنها پرداخته اید. به عنوان یک متخصص منشاء این کودک آزاری ها را در چه می بینید؟
من بزرگترین ریشه کودک آزاری را در نبود قانون مناسبی که از حق و حقوق کودکان در مقابل والدین آنها مقاومت کند می دانم. کودک آزاری پدیده جدیدی نیست و الان به یمن رسانه ها این موارد رسانه ای شده و افکار عمومی را متوجه خود می سازد وگرنه همه ما در دوران کودکی مان – با توضیحاتی که در ادامه گفت و گو می دهم- به احتمال قوی مورد کودک آزاری قرار گرفته ایم و بار آن را تا به حال بردوش می کشیم. قوانین ما دچار این خلا بوده و هستند که از حقوق کودکان در مقابل والدینشان به درستی دفاع نکرده اند و به خصوص دست پدر را در اذیت و آزار فرزندان باز گذاشته اند که البته این قوانین خود تجلی از پدیده پدرسالاری در جامعه است که هنوز هم به شکل پررنگی وجود دارد.
وقتی از پدر و مادری که فرزند خود را مورد آزار قرار داده اند می پرسیم چرا دست به این کار زده اند، پاسخ می دهند که قصدمان تنبیه کودک بود و فقط می خواستیم او ادب شود. در حالیکه تنبیه درست کجا و کودک آزاری کجا؟ شاید به دلیل این سوءبرداشت ها باشد که مجلس در حال بررسی قانون حمایت از کودکان است تا بلکه این مرزها مشخص شود.
اما مورد دیگری که در این زمینه مطرح است و نقش علت را بازی می کند رواج مخدرهای شیمیایی در کشور است. تقریبا پشت اغلب پرونده های بارز کودک آزاری که سرو کله آنها به روزنامه ها و سایت های خبری باز می شود ماده مخدری به نام شیشه مخفی شده است.شیشه است که می تواند یک انسان را به آن مرحله از شقاوت وسنگدلی و از سویی از دست دادن کنترل رفتار خود برساند که یک کودک را آنقدر کتک بزند یا آزار بدنی بدهد تا وی بمیرد یا روانه بیمارستان شود. موارد زیادی وجود دارد که به خصوص ناپدری ها یا نامادری هایی که به مخدر شیشه آلوده اند کودکان را تا سر حد مرگ شکنجه کرده یا کتک زده اند.
موارد دیگری هم در این امر دخالت دارند که از جمله می توان به بزرگ شدن در خانواده های پرجمعیت، وجود بچه های ناخواسته در یک خانواده و مسائل و مشکلات اقتصادی فراتر از توان افراد است که طاقت افراد را طاق کرده و آنها را به سمت کودک آزاری های شدید سوق می دهد.اما با تمام این تفاسیر عامل اساسی همان نقص قوانین است.
اصولا تفاوت تنبیه و کودک آزاری چیست و چه موقع از نظر روانشناختی نه از لحاظ جرم شناسی می توان گفت کودک آزاری رخ داده است؟
ببینید کودک آزاری هایی که مردم از آن مطلع می شوند تنها موارد شدید فیزیکی است. در حالی که کودک آزاری را باید به سه بخش جسمی ، جنسی و روانی تقسیم کرد. مورد دوم که به علت تابوهای اجتماعی اصلا رسانه ای نمی شود. اما مورد سوم که اصلا قابلیت پرداختن به آن به شکل یک خبر وجود ندارد و از این رو تقریبابه ندرت از سوی رسانه ها مورد توجه قرار می گیرد. اما این کودک آزاری یعنی کودک آزاری روانی از نظر شدت تخریب روان کودک دست کمی از دیگر انواع خود ندارد و اتفاقا به شدت هم رایج است و به دور از چشم رسانه ها مشغول جنگ با سلامت روان جامعه است.
بزرگترین نوع کودک آزاری نادیده گرفتن، فحاشی، مقایسه و تبعیض است. فرزندی که در خانواده به حساب نمی آید و نظراتش جدی گرفته نمی شود و یا به او محبتی نمی شود اصولا نمی تواند در آینده زندگی سالمی داشته باشد و در زندگی اجتماعی و زناشویی خود اگر هم شکست نخورد به احتمال زیاد چندان موفق نخواهد بود. اتفاقا بر طبق همین قاعده می توان به سراغ آنهایی رفت که فرزندان خود را به یکی از سه نوع کودک آزاری که گفتم می آزارند آنها اگر به گذشته خود برگردند می بینند این رفتارشان از نوع برخورد والدین آنها کپی برداری شده یا نشات گرفته است .
ابتدا به تنبیه فیزیکی که برای جامعه ملموس تر است بپردازیم و سپس سراغ دیگر انواع تنبیه ها برویم. تنبیه فیزیکی چه صدماتی را متوجه قربانی می کند؟
تنبیه فیزیکی در کشورهای توسعه یافته در هر حدی که باشد جرم است حتی اگر یک پس گردنی باشد. چرا که تحقیقات مختلفی روی این پدیده انجام شده و همگی آنها مضرات فراوان تنبیه فیزیکی را نشان داده اند. پیش از این گفته می شد اگرفرزندتان برخلاف ارزش های خانوادگی یا اجتماعی رفتاری را انجام داد شما می توانید چند ضربه ملایم به باسن وی بزنید ولی اکنون این فکر نیز منسوخ و غیرعلمی تشخیص داده شده است. یکی از دلایل آن هم این است که واقعا تضمینی در کار نیست که فرد عصبانیت و خشم خود را هم چاشنی این تنبیه نکرده و کودک را مورد ضرب و شتم قرار ندهد. هر چند که این رفتار فقط به این دلیل باطل دانسته نشد و متخصصان به تجربه دریافتند تنبیه بدنی کودک اعتماد به نفس وی را مخدوش کرده و موجب شکل گرفتن احساس حقارت در وی می شود.
از سوی دیگر همین تنبیه هم معمولا به همین جا ختم نمی شود و یک «بی شعور» یا «پدر سوخته» و فحش هایی از این قبیل نیز چاشنی این تنبیه کوچک می شود که کودک آزاری روانی را نیز چاشنی این نوع کودک آزاری می کند. پس هیچ نوع تنبیه بدنی با هیچ توجیهی مجاز نبوده و مثمر ثمر هم واقع نمی شود.
برویم سراغ کودک آزاری روانی؛ این نوع کودک آزاری چه آسیب هایی را به دنبال خود دارد؟
به خصوص مقایسه کودکان سم مهلکی برای روان آنهاست. کودکی که مقایسه می شود معمولا حسود می شود که خود حسادت صدمه ای بزرگ بر سلامت روان فرد است. اینکه مدام پسر یا دختر خاله یا دوست هم سن و سال کودک را به رخ وی کشیده و او را با خاطر آن رفتار یا خصوصیت جسمی که آنها دارند و وی ندارد را سرزنش کنیم نتیجه ای جز کاهش اعتماد به نفس و برافروخته شدن آتش حسادت در وی نخواهد داشت و فرقی هم نمی کند نیتمان اصلاح کودک باشد یا خیر. پدر و مادر ها باید بدانند که کودکشان منحصر به فرد است و قابلیت های خاص خود را دارد ولی ممکن است جثه لاغری داشته باشد یا زبانش بگیرد اما قطعا استعدادهای خاص خود را دارد که باید شناسایی و روی آنها سرمایه گذاری معنوی و مادی شود. متاسفانه این نوع کودک آزاری در بسیاری از خانواده ها از جمله خانواده هایی که والدین آن افرادی تحصیل کرده اند رواج دارد و هر چه هم به پدر و مادر ها در این باره هشدار داده می شود گوششان بدهکار نیست.
صرف نظر از تغییر قانون و کاهش فشار های اقتصادی و …چه تغییراتی باید در دیدگاه والدین صورت گیرد تا تعداد کودک آزاری ها به حداقل برسد؟
من برای پاسخ به سوال شما مثالی بزنم. در بسیاری از موارد والدین در انواع کودک آزاری هایی که انجام می دهند می گویند هدفمان تنبیه یا حرف شنو کردن بچه مان بود. خوب! سوالی از آنها می کنم:چه اصراری دارید کودکتان همیشه حرف شنو باشد؟ مگر شما همیشه درست می گویید یا آن چیزی که شما به کودکتان اجبار می کنید همیشه صحیح است. این سرکوب های روانی و دیکتاتور منشی والدین و خویشتن را همیشه حق دانستن باعث سرکوب تمایلات کودکان شده و یکمرتبه باعث می شود فرزندانشان دست به کارهایی بزنند که تعجب همه را برانگیزد چرا که آنها مدام سرکوب شده و بعضا مجبور به پذیرش تمایلات غیر منطقی والدینشان شده اند.
از طرف دیگر چرا ما والدین برای تنبیه فرزندانمان در صورت خطا به راحت ترین و مخرب ترین روش ها یعنی تحقیر روانی یا کتک زدن می پردازیم. تنبیه در روانشناسی تعریف و حد و حدودی دارد. وقتی کودکتان فحشی می دهد یا رفتار خلاف دیگری را مرتکب می شود شما می توانید با محروم کردن محدود وی از تماشای برنامه تلویزیونی مورد علاقه اش یا محرومیت از بازی با دوستانش برای ساعاتی، او را متوجه رفتار خطای خود کنید یا اینکه نهایت برای ساعاتی با وی حرف نزنید و دلیلش را هم به او بگویید. اما وقتی شما شروع به تحقیر روانی وی کرده یا او را کتک زده و مقایسه می کنید در واقع دارید آینده ای نامطلوب برای وی می سازید که ترکش آن نصیب شما هم خواهد شد.
شما وقتی کودکی را کتک می زنیدعزیزترین سرمایه اش یعنی جسمش را مورد هجوم قرار داده اید. هنگامی که او را نادیده گرفته یا مقایسه می کنید هم او را با انواع آسیب های روانی روبرو خواهید کرد.پس راهی ندارید جز اینکه در مواقعی که او خطا کرد او را به شکل روانشناختی تنبیه کنید در غیر این صورت شاهد اصلاح ریشه ای رفتار کودکتان نخواهید بود.