در گفتوگویی که میخوانید یک آسیبشناس اجتماعی به افسردگی اجتماعی حال حاضر در جامعه ایرانی میپردازد که بخش عمده آن ناشی از بیسرنوشتی و مشکلات اقتصادی در جامعه است.
رئیس مرکز مطالعات راهبردی وزارت ورزش و جوانان افسردگی را شایع ترین اختلال نسل جدید دانسته و گفت 3.1 درصد نسل جدید به این بیماری مبتلا هستند.محمد تقی حسن زاده به نتیجه پژوهشی که در این باره انجام شده بود اشاره کرده و 24 درصد نسل جدید را به درجاتی از اختلالات روانی مبتلا دانست که خصومت و پرخاشگری با 2.9 درصد و پارانوئید با 2.7 درصد فراگیر ترین اختلالات پس از افسردگی را تشکیل می دهند.
افسردگی نسل جدید از چه نشات می گیرد ؟ این افسردگی چه عوارضی را در پی دارد و آن را را چگونه میتوان درمان کرد؟ دکتر امیر محمود حریرچی استاد دانشگاه و مددکار اجتماعی به این پرسشهای خبرنگار نامه پاسخ میگوید:
حتما راجع به آماری که وزارات ورزش و جوانان درباره درصد شیوع افسردگی منتشر کرده شنیدهاید…
بنده درباره درصد افسردگی این آمار اظهار نظری نمیکنم ولی نتایج تحقیقات صورت گرفته توسط انجمنهای روانپزشکی و روانشناسی ایران نشان میدهد که از هر 4 ایرانی یک نفر به یکی از انواع اختلالات روانی مبتلاست. البته شاید شیوع افسردگی بیشتر باشد؛ چرا که با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه این بیماری مجال بیشتری برای بروز پیدا کرده است.
افسردگی چه عوارضی را متوجه جامعه میکند؟
افسردگی را سرماخوردگی روانی لقب دادهاند. این بیماری که در حال شیوع روزافزون است یکی از نابود کنندهترین بیماریها برای جامعه است. فرد افسرده فاقد شور زندگی و میل به ترقی و پیشرفت است. این فرد میل به گوشهگیری دارد و از اجتماع تا حد قابل توجهی گوشهگیری میکند. حالا این عزلت میتواند به شکل علنی باشد یا اینکه فرد در بین جمع باشد و میلی به معاشرت نداشته باشد. گفتم که افسردگی را سرماخوردگی روانی لقب دادهاند یعنی همچنان که سرماخوردگی باعث خانهنشین شدن فرد و عدم حضور وی در محل کار یا پایین آمدن راندمان شغلیاش میشود افسردگی هم بلایی مشابه را سر فرد میآورد. افراد افسرده راندمان شغلی پایینی دارند و چون میلشان به فعالیتهای اجتماعی کم است بیشتر علاقه چندانی به کار نشان نمیدهند. خود این مساله به تنهایی باعث ضربات اقتصادی قابل توجه به جامعه میشود و خروجی مشاغل در کشور را پایین میآورد.
چه عواملی باعث شیوع افسردگی در سطح جامعه میشود؟
به نظر من عامل اصلی در شرایط فعلی وضعیت ناهمگون اقتصادی است. طبیعی است که جوانی که تازه میخواهد وارد بازار کار شود اگر شغلی متناسب پیدا نکند دچار سرخوردگی و در نتیجه افسردگی میشود. چرا که این فرد در اوج انرژی است و باید این نیرو را در کاری مفید برای امروز و آیندهاش خرج کند و درآمدی هم داشته باشد. از سوی دیگر گرانی و تورم حاکم خود به شدت افسرده کننده است. خیلی از افراد در جامعه ما هستند که بیش از 40 سال سن دارند ولی هنوز فاقد یک سرپناه هستند. خوب وقتی فردی با این سن هنوز موفق نشده باشد یک خانه از خود داشته باشد طبعا دچار یاس میشود. چرا که بالاخره خود را با دیگران مقایسه میکند و از اینکه میبیند یک عده هم سن و سال وی همه چیز دارند و او حتی یک خانه هم از خود ندارد دچار سرخوردگی میشود. یا تورم فزاینده. شما فردی را در نظر بگیرید که از مدتها قبل مشغول پسانداز پول برای خرید خودرو بود. این فرد طی همین یکی دو ماه اخیر با رشد سرسام آور قیمت خودرو متوجه شد که دیگر نمیتواند اتومبیل بخرد. در حالی که اتومبیل به عنوان یک نیاز ضروری در جامعه جا افتاده و فرد بدون آن احساس کمبود می کند. تمام این عواملی که گفتم باعث میشود افسردگی در جامعه شیوع پیدا کند و اگر این طور نشود باید تعجب کرد.
تا صحبت از افسردگی میشود عدهای میگویند حتما فرد باید به روانپزشک مراجعه کرده و مشکل خود را برطرف کند. نظر شما چیست؟ آیا تمام افسردگیها را میتوان از این طریق درمان کرد؟
به هیچ عنوان؛ افرادی که این حرف را میزنند اصلا افسردگی را درست نشناختهاند. ما دو جور افسردگی داریم یک نوع افسردگی ناشی از بر هم خوردن تعادل شیمیایی خون. این افسردگی معمولا آنقدر فرد را آزار میدهد تا وی به سمت روانپزشک رفته و بیماری خود را کنترل کرده و بهبودی به دست میآورد. این افسردگی شیوع پایینی دارد. اما افسردگی که امروز جامعه ما را به شدت درگیر خود کرده افسردگی ناشی از شرایط نامساعد اجتماعی و اقتصادی است. تورم افسار گسیخته، رشد بیکاری، گرانی و… همه و همه تصور آیندهای روشن را برای بیشتر افراد جامعه سخت و حتی غیرممکن کرده است. این بیسرنوشتی و ابهام از روزهای نیامده موج شدیدی از اضطراب و سرگشتگی را به وجود شخص تزریق میکند که الان به شکل شیوع انواع بیماریهای روانی مشاهده میشود. خوب علل این بیماری مشخص شد راهحل هم در برطرف کردن این علل است. آمار هم باید در خدمت برنامههای ما باشد وگرنه اینکه بیائیم بگوئیم در جامعه فلان درصد افسرده داریم ولی با اصلاح برنامههای اقتصادی و اجتماعیمان در صدد کاهش آن برنیائیم آب در هاون کوبیدن و خشت بر دریا زدن است.