سازمان بهزیستی استان اطلاعیه ای مبنی بر “اجرای انتخابات کانون کلینیکهای مددکاری اجتماعی استان تهران در سالن اجتماعات سازمان بهزیستی استان” به کلینیکها صادر کرده که از جهات گوناگون، جای تعجب و تردید دارد. علت این تعجب و تردید این است که:
1- مطابق فصل دوم اساسنامه کانون کلینیکهای مددکاری اجتماعی کشور (مصوب مجمع عمومی کانون در 27 بهمن 88 – تا آنجا که در دسترس یک شهروند عادی قرار دارد)، کانون استانی کلینیکها “به لحاظ حقوقی مستقل اما به لحاظ تشکیلاتی وابسته به کانون کشوری هستند” و فاقد اساسنامه مستقل بلکه مبتنی بر همان اساسنامه کانون کشوری اند. بنابراین برگزاری انتخابات علی حده برای کانون استان می بایست با دعوت کانون استانی و تصدی کانون کشوری برگزار گردد.
2- ذکر نام “انتخابات مجدد” به خودی خود حاکی از آن است که پیش از این کانون استانی دیگری، حتی اگر به مدت محدود، وجود داشته ولاجرم دارای هیئت موسس یا هیئت ریسه بوده است. با استناد به نکته باید دعوت از اعضای عمومی کانون به دعوت و توشیح کانون استانی (خدای ناکرده فوت!، لجاجت! یا فرار! همه اعضای آن) دستکم به دعوت کانون کشوری برگزار شود. (یادآور می شود که حتی در صورت استعفا، هیات مدیره سابق مطابق شخصیت حقوقی خود موظف به اجرای تعهدات خود و برگزاری انتخابات خواهند بود.)
3- اگر مفروض بگیریم که این اطلاعیه تنها به دلیل ضعف امکانات حداقلی کانون کشوری و استانی و فقدان یک دستگاه فکس! بوده و سازمان بهزیستی استان تنها به عنوان همکاری!، به کلینیکهایی که با آنها در ارتباط است اطلاعرسانی کرده باشد و برگزار کننده اصلی این مراسم، مسئولین فعلی کانون استانی/کشوری بوده باشند باز هم عدم اطلاعرسانی عمومی کانون در روزنامه های کثیرالانتشار یا تلفنی و شفاهی فاقد توجیه است و این حداقل کاری است که مطابق ماده 14 اساسنامه و با توجه به تبصره 1 ماده 16 (“عوت برای مجمع عمومی فوق العاده مطابق با شرایط برگزاری مجمع عمومی عادی تشکیل و رسمیت خواهد یافت”) باید انجام می پذیرفته و لذا برگزاری چنین انتخاباتی به این شیوه، خلاف قانون است.
4- کانون کلینکها، مطابق اظهار نظر مدیرعامل فعلی و پر تلاش آن، در سال 86 از وزارت کشور و پس از آن از سازمان بهزیستی کشور کسب مجوز کرده است اما صدور مجوز و اجازه نظارت یک ارگان دولتی بر یک موسسه یا تشکل غیردولتی ابدا به معنای زعامت آن ارگان بر آن تشکل نیست و تشکلهای تحت نظارت یک سازمان دولتی مادامی که خلاف اساسنامه و آیین نامه های داخلی خود و البته خلاف قوانین عمومی و موضوعه جمهوری اسلامی رفتار نکنند نباید مورد مواخذه یا امر و نهی ارگان صاحب نظارت قرار بگیرند. همانگونه که از نامش استفاد می گردد، ارگان صادر کننده مجوز تنها نقش نظارتی دارد و در مواردی که تخلفی از مقررات مذکور صورت بگیرد می تواند وارد عمل شود. (حتی کمکهای نقدی و سایر تسهیلات حمایتی که از جانب ارگان دولتی به تشکهای غیردولتی می شود، جزو تعهدات دولت در جهت تحقق اصل 44 قانون اساسی و سیاستهای کلی نظام برای حمایت از بخش غیردولتی بوده و نباید بهانه ای برای ایجاد حق دخالت یا زعامت تعبیر شود) در غیراینصورت، علی رغم اعتماد کاملی که به همه مددکاران اجتماعی شریف این مرزوبوم و ایضا مدیران محترم و زحمتکش سازمان های دولتی وجود دارد همواره بیم ایجاد فساد، تبانی، و ترجیح منویات مدیران دولتی بر مطالبات اعضای تشکل وجود خواهد داشت. لذا سازمان بهزیستی استان تهران حتی به کلینیکها نمی تواند “دستور” صادر کند.
5- اگر بنا را بر بدبینی گذارده و تصور کنیم که سازمان بهزیستی استان تهران ناخواسته در صدد تصرف و یا دستکم زعامت کانون کلینیکها در سطح استانی یا کشوری است ، در آن صورت دو نتیجه گیری می تواند مطرح شود:
a. کانون کلینیکهای استان تهران جدای از دفاتر استانی کانون کشوری کلینیکهای مددکاری اجتماعی تشکیل شده و چیزی جدای از آن و به عنوان یک تشکل نیمه دولتی یا تماما دولتی تحت زعامت و درون چارت سازمانی بهزیستی تهران است. زیرا در صورتی که کانون استانها همان تشکل غیردولتی بوده باشد نمی تواند اساسنامه ای مستقل داشته باشد و اساسنامه کانون کشوری در تبصره ماده 2 خود صراحتا عنوان می دارد که این کانون ” غیرسیاسی، غیرانتفاعی و غیر دولتی می باشد”. با این فرض، کانون مستقل کشوری/استانی قانونا و اخلاقا می تواند و می بایست به تشکیل چنین سازمان هم نام و موازی اعتراض نماید.
b. عزل و نصب و جابجایی ها در همه سطوح کانون به دستور و انتصاب مستقیم مدیرعامل سازمان بهزیستی استان تهران انجام خواهد شد و این انتخابات تنها جنبه فرمایشی و نوعی مانور قدرت یا در حالت خوش بینانه نوعی احترام گذاشتن به کانونها و مددکاران اجتماعی است. اگر این فرض را بپذیریم پس ذکر “حضور صاحب امتیاز الزامی است” و “درج در پرونده کلینیکها” چیزی فراتر از جریان انتخابات و مبتنی بر نوعی دیگر از قوانین یا ارتباطات رئیس و مرئوسی کلینیکها و مدیران سازمان در جنبه های احتمالی دیگر دارد که نیازمند بررسی جدی است.
در ادامه و جدای از فرایند وقوع انتخابات نکته دیگری برای یادآوری همکاران گرامی و مددکاران اجتماعی عزیز این مرزوبوم عرض می کنم:
هر تشکل یا گروه سازمان یافته ای علی الاصول مبتنی بر یک یا مجموعه ای از هدفها و در جهت رفع یک یا مجموعه ای از نیازها شکل می گیرد. پس از شکل گیری نیز با انتخاب یک یا چند مدیر صبور و عالم و سایر اقتضائات یک سازمان که در جهت جلب اعتماد اعضایش کار می کنند ادامه طریق می دهد. ای کاش در جلساتی از این دست، یکی از بزرگواران و همکاران محترم بفرمایند که فلسفه تشکیل کانون کلینیکها از ابتدا چه بوده و در جهت رفع کدام نیاز شکل گرفته است. پاسخ این سئوال، اگرچه سهل می نماید اما قطعا به بسیاری از درگیری ها و بلاتکلیفی ها پایان خواهد داد. زیرا تجربیات بشر ثابت کرده که یکی از مهمترین دلایل بی ثباتی یک گروه یا مجموعه، عدم احساس نیاز اعضا به آن است. در صورت فقدان چنین حسی، احساس تعهد، تعلق و حس نیاز به مشارکت و پرداخت هزینه نیز بلاتردید به وجود نخواهد آمد. عدم احساس تعلق و به عبارت بهتر، عدم احساس نیاز به وجود چنین تشکلی یک چالش بسیار اساسی است و کسی یا کسانی باید از درون این تشکل به این چالش پاسخ بگویند. این چالش زمانی جدی تر می شود که کانون بخواهد نقش یک رقیب قدرتمند را برای کلینیکها بازی کند (به ویژه مطابق بند 3 ماده 7 اساسنامه) و به نوعی دست بر انگیزه بقای کلینیکها بگذارد. اتفاقی که در سال گذشته در مورد برخی فرصتهای کاری برای کلینیکها رخ داد و ادعاهای بی سرانجامی که هر عزیزی در مورد حق برخورداری از امتیازات ویژه برای خود مطرح کرد یکی از مهمترین مصادیق تهدید این چالش است.
کسی یا کسانی از داخل کانون باید پاسخ دهند که آیا اساساً، کانون کلینیکهای مددکاری اجتماعی یک تشکل صنفی است؟ و اگر اینچنین است قرار است نقش یک نماینده صنفی را برای همه کلینیکهای کشور برعهده بگیرد؟ و اگر باز چنین است آیا قدرتی از سوی اعضای خود دارد؟ چنین قدرتی می تواند داشته باشد؟ یا چنین قدرتی باید داشته باشد؟ اگر این کانون نباشد، چه اتفاقی برای کلینیکهای کشور می افتد؟ چه چیزی را با نبودن آن از دست می دهند و چه فرصتی را با بودن آن کسب می کنند؟ اینها سئوالاتی است که باید با جدیت بعد از هر جلسه کانون (علی الخصوص در مواقعی که بحث حق عضویت به میان می آید) در میان حضار و مدیران کلینیکها مطرح می شود و به آنها پاسخ منطقی و قاطع داده شود. اگر هزینه- فایده وجود کانون برای تک تک اعضایش حل نشود، نباید انتظار داشت که برای ادامه حیاتش هزینه مادی یا معنوی حتی به اندازه ساعتی زمان برای حضور درجلسات عموما پرتنش آن از سوی مدیران کلینیکها پرداخت شود. کلینیکهای مددکاری اجتماعی به لحاظ اقتصادی به اقتضای ماهیتش شغل پردرآمدی نیست و با مشاغل صنعتی و بازرگانی تفاوتی بنیادین و ماهوی دارند. کلینیکهای مددکاری اجتماعی عموما بنیه اقتصادی سستی دارند و با یک امرو نهی از سوی سازمان بهزیستی یا هر ارگان قدرتمند دولتی دیگر امکان فروپاشی تمامیت آن وجود دارد. بنابراین کارها خیلی حساب شده تر از اینها باید انجام گیرد.
راقم این سطور سالهاست که با تشکلها و گروه های مختلفی در حوزه های متنوع علوم اجتماعی همکاری فعال دارد و به روشنی به ضرورت ایجاد و تقویت تشکلهای غیردولتی به عنوان شریانهای حیاتی جامعه اعتقاد دارد. بی هیچ تردیدی معتقد است کانون کلینیکها یا هر عنوان دیگری از این دست حتی با چند عضو محدود و معدود باید ایجاد شود تا دستکم روحیه کار جمعی و گروهی در مددکاران اجتماعی تقویت گردد. اما تجربه نشان داده که سرمایه اجتماعی درون یک گروه، علاوه بر مزایا و وجوه مثبت فراوانش، صورت منفی و تیره ای نیز دارد. در مواردی که این گروه ها کژکارکردی پیشه کنند نه تنها منشأ برکات نخواهند بود که چه بسا بر حجم سنگین مشکلات موجود حوزه خدمات اجتماعی خواهند افزود.
انتخابات عجیب و غریبی که طی سالهای اخیر در مورد کانون در سطح کشوری و استان تهران برگزار شده چه چیزی جز جدل و ایجاد تشویش در جامعه مددکاران اجتماعی شاغل در کلینیکها داشته است. چه عایدی غیر از دلخوری های بی دلیل بین همکاران به بار آورده است. انتخابات و انتخابات مجدد یک تشکل یا سازمان، تنها کلمه یا اصطلاح نیستند بلکه انتظاری از به وقوع پیوستن هر یک از این اتفاقات می رود. اینکه در انتخابات کشوری کانون، همکارانی از نقاط مختلف کشور با هزنیه شخصی خود، حضور می یابند نشان می دهد که موضوع برای ذینفعان این حوزه، کاملا جدی است.
ضرورت دارد که گروهی از مددکاران اجتماعی و مدیران کلینیکها و سایر گروه های ذینفع، طی مأموریتی، فلسفه تشکیل کانون را روشن کنند، بر اساس آن فلسفه، هدفهای نوشته و نانوشته آن را مورد بازبینی قرار دهند و در یک کلام، تکلیف این کانون را برای خود و مدیران کلینیکها یک بار برای همیشه مشخص کنند.
هر چند احتمال نزدیک به یقین می دهم که ذکر نکات فوق چه به صحت و چه سقم اظهارات، خاطر گروهی از دوستانمان در کانون یا مدیران بزگوار در سازمان را مکدر می کند و آنها این انتقادات را به اصطلاح “به خود می گیرند” اما حسب وظیفه که اذعان می دارد که این انتقادات نه به شخص یا اشخاص خاصی و یا حتی پست یا احراز کننده پست معینی و نه به قصد و غرض سوء بلکه تنها در جهت ایجاد سئوالاتی برای افراد حرفه ایمان در مجموعه حرفه مددکاری اجتماعی ذکر گردیه و مرجع ضمیر در همه انتقادات تنها شخصیتهای حقوقی و اساسنامه ها و سیستمهاست. در همین جا از همه کسانی که در این برهه زمانی در مصادر دولتی یا بخشهای غیردولتی فعالانه و دلسوزانه زحمت می کشند باتمام وجود، ادای احترام می کنم و امیدوارم این نوشته را حتی در صورت عدم صحت یا دقت در هر یا همه بخشهایش به چشم تذکرو در جهت اصلاح ببینند. انشاءالله!
عباسعلی یزدانی-مددکار اجتماعی
سلام
بسیار شیوا و متین بود جناب یزدانی
امید است که مددکاران اجتماعی به این دغدغه ها توجه کنند
با سلام و احترام. مثل همیشه از خواندن یادداشتهای زیبا و دقیق شما لذت بردم و یاد گرفتم. موفق باشید.
با سلام. تحلیل خوبی بود. من زیاد از مفاهیم حقوقی سر در نمیارم. اما تا حدودی متوجه ضعف قضایا شدم. برام جالب بود