معتادان بی خانمان را میتوان در پارکها و محلههای آسیب خیز شهر تهران مشاهده کرد. تعدادشان
کم نیست اما دردها و مشکلاتشان به مراتب بیشتر است. هفته گذشته برای چندمین بار در طی سال اخیر پلیس به سراغ آنها رفته است. گزارش رئیس پلیس تهران حاکی از دستگیری حدود 700 نفر معتاد لامکان است. نکته قابل توجه این که تعداد افراد دستگیر شده فقط مختص پارک بی سیم و چند محله اطراف آن بوده است. همچنین سردار ساجدی نیا، رئیس پلیس تهران از آمادگی پلیس به منظور جمع آوری 90 درصد معتادان ظرف یک هفته از سطح شهر تهران خبر داده است.
در ارتباط با اظهارات سردار ساجدی نیا چند نکته قابل ذکر است؛ نخست اینکه معتادان بی خانمان همانند هر فرد دیگری در جامعه از حقوق شهروندی برخوردار هستند و جامعه نیز نسبت به هر کدام از آنها مسئول است. آیا جامعه در قبال معتادان بی خانمان هیچ مسئولیتی جز دستگیری آنها ندارد؟ آیا این افراد، معتاد بی خانمان متولد شده اند؟
نکته دوم این که دستگیری معتادان بیخانمان و اجرای طرحهای جمعآوری معتادان که بارها صورت گرفته است تأثیری که در روند بهبود وضعیت این افراد نداشته است هیچ، بلکه اختلالی در روند برنامههای کاهش آسیب اعتیاد که از سوی سازمان بهزیستی صورت میگیرد نیز ایجاد کرده است. سازمان بهزیستی به عنوان متولی اصلی درمان و پیشگیری اعتیاد، مراکز گذری روزانه(DIC) و سرپناه شبانه(Shelter) ویژه افراد معتاد بی خانمان در مناطق پر خطر و آسیبخیز شهر تهران ایجاد کرده است که به نظر میرسد این اقدامات پلیس در تداخل با برنامههای بهزیستی است.
نکته سوم بر میگردد به افرادی که در این طرح جمع آوری دستگیر شده اند. به جز افرادی که فروشنده مواد مخدر هستند و حساب آنها جداست و باید برخورد قانونی با آنها صورت گیرد، آیا اگر فردی معتاد باشد مجرم است؟ مگر غیر از این است که ما پذیرفته ایم اعتیاد بیماری است. اگر چنانچه پذیرفته ایم که اعتیاد بیماری است باید بپذیریم که اعتیاد هم به مانند هر بیماری دیگری عوارضی دارد. عوارض این بیماری بیشتر رفتاری هستند و در کنترل فرد نیست. اگر میخواهیم که از عوارض بیماری اعتیاد در امان باشیم باید به فکر راه علاج باشیم نه پاک کردن صورت مسئله.
نکته چهارم این است که شاید جرم افرادی که دستگیر شده اند، بی خانمان بودن آنهاست! جامعه برای این افراد که هیچ جا و مکانی برای زندگی کردن ندارند و همه زندگی خود را باختهاند یا از سوی خانواده طرد شدهاند چه چاره ای اندیشیده است. متأسفانه هر روزه شاهد احداث و ایجاد مراکز درمانی اعتیاد مجهّز برای افراد متّمول هستیم ولی هیچ اقدامیبرای درمان افراد معتاد بی خانمان صورت نمیگیرد. وضعیت این افراد که از هیچ خدماتی بهره نمیبرند هر روز وخیمتر شده و کلاف مشکلات آنها پیچیدهتر میشود.
نکته پنجم این که شاید جمع آوری معتادان ظرف یک هفته اقدام عملی و اجرایی باشد اما با جمع آوری معتادان دیگر شاهد اعتیاد در جامعه نخواهیم بود؟ به عبارتی دیگر با جمع آوری همه معتادان از سطح شهر، جامعه ما عاری از معتاد و مشکل اعتیاد خواهد شد؟!
به نظر میرسد تنها دستگیری و جمع آوری معتادان چاره ساز نبوده و نخواهد بود. اگر بپذیریم که اعتیاد یک بیماری اجتماعی است باید به دنبال راه حل اجتماعی برای آن باشیم. همانطور که تاکنون اگر پیشرفتی نیز در روند درمان این بیماری در کشورمان داشتهایم اغلب با استفاده از مدلهای اجتماعی بوده است. جامعه در قبال معتادان بی خانمان به عنوان افرادی که دارای حقوق انسانی هستند مسئولیت دارد و چنانچه نمیتواند هیچ خدمتی به آنها ارائه کند حداقل با آنها چنین برخوردی نداشته باشد. به نظر میرسد رویکرد کاهش آسیب سازمان بهزیستی در حال حاضر و با امکانات موجود بهترین نوع حمایت از این افراد است و انتظار میرود که به جای اینکه 70 هزار تومان برای جمع آوری هر فرد معتاد هزینه کنیم که تقریباً هیچ سودی نداشته بهتر است این پول را صرف ایجاد و گسترش مراکز کاهش آسیب اعتیاد در محلههای آسیب خیز شهری کنیم.
امیر مغنی باشی منصوریه
*مددکار اجتماعی
زیبا بود ولی تقصیر خود ماست که خیلی تعلل می کنیم و طرح درست و حسابی ارائه نمی دهیم که از سازمانهای دیگه وارد عمل می شوند