کد خبر: 8055 | تاریخ انتشار: ۷:۵۷:۲۸ - دوشنبه ۲۰ آبا ۱۳۹۲ | بدون نظر | |

مرور کتاب: مددکاری فمینیسی: نظریه و عمل

مددکاری فمینیسی: نظریه و عمل (Feminist Social Work)

«لنا دمینلی» مولف کتاب «مددکاری فمینیستی» استاد دپارتمان علوم اجتماعی کاربردی در دانشگاه دورهامِ انگلستان است. وی تا کنون توانسته ده کتاب در حوزه مددکاری، جوانان و ارتباطات به منصه طبع برساند. کتاب «مددکاری اجتماعی فمینیسی: نظریه و عمل» به بررسی اصول مددکاری و کارکرد اجتماعی یک مددکار از رویکرد فینیستی می‌پردازد. هر چند دمینلی رویکرد فمینیستی مددکاری را در کسب برتری محکوم به شکست می‌داند، اما روی آن تاکید خاصی برای دستیابی زنان به رفاه بیشتر دارد. باید توجه دهم که یکی از نکات برجسته کتاب آوردن مطالعات موردی مددکارانه است که بسیار به طرح بحث هر موضوع کمک می‌کند. دمینلی در این کتاب فمینیسم را به مثابه یک پیکره‌ی فکری با انشعابات گوناگون فرض کرده که تاثیر بسیار قابل ملاحظه‌ای بر تئوری و عمل مددکاری طی دو دهه‌ی گذشته گذاشته است.New Picture

در این راستا تئوری کور جنسیتی به چالش کشیده شده است. وی مددکاری اجتماعی را که بیشتر بر مبنای رویکردهای فردی (افراد فعالی این حوزه) پیش می‌رفت متوقف در حیطه‌ی عمل تلقی کرد. اما خود وی اذعان داشته که اکنون وضع فرق کرده و این تغییر مدیون ورود به دوره پست‌مدرن و گروه زنانی است که توانستند صدای خود را در قالبی مشروع و موجه به گوش بقیه برسانند.

دمینلی مدعی است تحقیقاتی انجام داده و بررسی کرده که مددکاران فمینیست چطور پاسخ‌گوی انتقادات وارده بر تئوری و عمل در حوزه رفاه زنان و خدمات‌دهی به ایشان در قرن ۲۱ بوده‌اند. دمینلی می‌گوید: طی تحقیقاتی که در دوره زمانی بیست سال گذشته انجام دادم دریافتم نیاز زنان اکنون بر مبنای جنسیت‌شان بسیار بیش از قبل است. از آنجایی که فمینیسم در مقابل مردانگی مطرح می‌شود پس به گونه‌ای با آن در ارتباط است و روابط عادلانه ایشان در جامعه نیز مرتبط با مبحث ماست. تئوی و عمل مددکاری فمینیستی بسیار برای رفاه مردان، زنان و کودکان بااهمیت تلقی می‌شود. این کتاب جهت بازبینی عمل و تئوری در مددکاری فمینیستی نگاشته شده تا بتواند چارچوب‌های جدید فکری را در مقابل پزشکان و دست‌اندرکاران حوزه مددکاری به امید کمک‌های بیشتر خلق کند.

دمینلی کتاب را در هفت فصل نگاشته است و در فصل آخر به نتیجه‌گیری و جمع‌بندی پرداخته است، با توجه به اینکه در داخل کشور در حوزه مددکاری و فمینیسم کمتر کار شده است سعی شده توضیح و شرح کوتاهی از هر بخش را در معرفی کتاب بگنجانیم:

در فصل اول با عنوان «تئوریزه کردن عمل مددکاری فمینیستی» دمینلی به حوزه‌ی فمینیسم ورود می‌کند. عمل و تئوری فمینیستی کمک شایانی به مددکاران فمینیست می‌کند تا ایشان اصول خود را با عمل حرفه‌ای‌شان سازگار کنند. حیات مددکاری فمینیستی خود شاهدی دال بر توانایی این دسته از مددکاران است. مددکاری اجتماعی فرض حساسیت جنسیتی را در کار با زنان و تاکید بر ارزش توانمندی، دانش و مشارکت شغلی تقویت می‌کند. چنین رویکردی خود تاثیر قابل ملاحظه‌ای بر تئوری و عمل مددکاری دارد. در این نوع مددکاری زنان با علایق خود، انگیزه‌هایشان، خانواده‌شان و دوستان و نزدیکان و روش‌های انجام کار و ارزیابی مختص به خودشان تعریف می‌شوند. هر چند که مددکاری فمینیستی برای کسب صدر جدول حرفه‌ای با شکست مواجه شد اما بر گستره گسترده‌ای از فعالیت‌های مددکارانه سایه افکنده است.

تئوری فمینیستی بر تقویت عمل مددکاری اجتماعی صحه گذارده و بدین جهت برای مواجهه با سرکوب و انحصار بسیار مطلوب است. جهت مصداق این مسئله دانشگاهیان و دست‌اندرکاران مددکاری فمینیستی زندگی خصوصی زنان را در قالب چارچوب مفهومی و دانش‌های تجربی اعتبار می‌بخشد. چنین مقوله‌ای دربردارنده‌ی مفاهیم متمایزی از وابستگی متقابل، تعامل و شهروندی است؛ به علاوه در این راستا زنان به عنوان عاملانی که خود سرنوشتشان را رقم می‌زنند، تلقی می‌شوند.

فصل دوم با عنوان «بافت در تئوریزه کردن عمل مددکاری فمینیستی» به شرایط اجتماعی برای کار مددکاری و دولت رفاه می‌پردازد. دولت رفاه پست مدرن بر افرادی تکیه می‌زند که به جای آنکه منابع اجتماعی را برای سود و منفعت افرادی که در آن جامعه زندگی می‌کنند ادغام کنند، رفاه شخصی خود را می‌خرند و این در حالی است که تنها افراد مرفه از عهده آن برمی‌آیند. خریدن منابع رفاهی بدون توجه به کشوری که این افراد در آن زندگی می‌کنند زندگی را تنها برای کسای که پول دارند لذت بخش و رضایتمند می‌کند. اما این تنها گزینه‌ی موجود برای افراد فقیر در غرب یا افرادی که در کشورهای کم درآمد زندگی می‌کنند، نیست.

در عین حال با انتقادات موجود حول دولت رفاه بروکراتیک که در برآرود احتیاجات افراد فقیر منجر به شکست شده، اشاره دمولی به دولت رفاهی است که به حقوق عام افراد –هم در سطح فردی و هم در سطح جمعی- جامعه و نیازهای ایشان توجه کند. این تامین‌ها و برآوردها با تعهد جمعی و توجه تک تک افراد جامعه امکان پذیر است. چنین تعهدی نیز باید در سیستم ارائه خدمات اجتماعی و مددکاری نیز ظاهر شود. مددکاران خود می‌توانند از حامیان دولت رفاه با بودجه عمومی محسوب شوند چرا که ایشان از مسایل جزیی و سختی‌های زندگی افراد مطلع هستند. زندگی افراد فقیر که در حاشیه جامعه هستند می‌تواند سبب بروز مسایل و مشکلاتی باشد. افزایش نرخ جرایم، خشونت و سوءاستفاده‌ها حاکی از طرد افرادی است که در تعامل اجتماعی خود به حاشیه رانده شده‌اند.

پذیرش، تعامل دو جانبه و ارتباطات اجتماعی سبب می‌شود افراد جامعه نوعی از هویت جمعی را به درون خود تزریق کنند؛ در این میان مددکاران اجتماعی موظف هستند انسجام اجتماعی را به گونه‌ای تقویت کنند ریشه در عدالت اجتماعی دارد. و این همان اصلی است که دمنیلی آن را در قالب جمله‌ای شعاری برای یک دولت رفاه با بودجه عام گنجانده: «من هستم پس حق یک زندگی خوب اجتماعی برای خود و دیگران را قایلم». در اینجا تاکید روی همین تعهد است و این خود درک شهروندی مطابق با اصول فمینیستی را هموار می‌کند. در واقع، در جهان در حال جهانی شدن که حق فردی برای رفاه دستخوش تزلزل است و زنان به مثابه ارتش ذخیره کار محسوب می‌شوند، هنوز هم مسئولیت مراقبت خانوادگی و منابع رفاه عمومی یک ضرورت محسوب می‌شود.

در فصل سوم با عنوان «بافت در تئوری و عمل مددکاری فمینیستی» به رویکرد های موجود حول روابط زن و مرد که مددکاری در درون آن به پیش می‌رود، می پردازد. مددکاری حرفه‌ای از رویکرد فمینیستی، زنان را در مرکز توجهش می‌داند، اما بدنبال آن توجه به مردان و کودکان را هم در مرکز توجه قرار می‌دهد؛ یعنی آن را دنباله توجه به زنان می‌داند. فمینیست‌ها نقش بسیار محوری در قرار دادن روابط جنسیتی روی نقشه‌ی مددکاری داشته‌اند. ایشان تعاریف موجود از مددکاری اجتماعی حرفه‌ای را به چالش کشیدند و آن را در حوزه و بستری عدالت‌محور مطرح کردند. با وجود طبیعت جنسیتی این حرفه جای تعجب است که هنوز هم این رویکرد در بعد عملی خود پذیرفته نشده است.

در واقع تله‌ی برابری کاذب، فمینیست‌های مددکار را در بعد عمل با مشکل مواجه کرده است. مددکاران فمینیست از موانع موجود ناشی از روابط ناعادلانه آگاه هستند و به قدرت به مثابه پدیده چند بعدی و پیچیده می نگرند و در عین حال با زنان دیگری که فعالان و خیرین این حوزه هستند همراه می شوند و در کنارشان جای می گیرند. علی‌رغم پروبلماتیک بودن عملی کردن مددکاری فمینیستی، کارکردن با کاربران خدمات با روشی عادلانه‌تر مسیری امیدوارکننده و روشن را ارائه می‌کند؛ چرا که در خود فرصتهایی دارد شامل: به اشتراک گذاری قدرت، آموزش کیفیت اجرای روابط اجتماعی عادلانه، تفاوت ارزشی، خلق و ابداع روش‌های نو برای گذران زندگی و کارکردن. تغییر روابط محل کار برای مشارکت مردان در خانه نیز خود از اهمیت بسیاری در بازتعریف تخصص گرایی مدکارانه در ابعاد عادلانه آن برخوردار است.

فصل چهارم با عنوان « مددکاری با مردان»، به بازتعریف مردانگی و مشارکت ایشان در پروسه مددکاری ارجاع می‌دهد. خانواده در قالب جایگاهی مردسالار -که خود مورد اعتراض است- مکان مناسب و امنی برای زنان، مردان و کودکان نخواهد بود. مددکاران بر مردان به عنوان نان‌آوران و به زنان در جایگاه مادر که نقشی واسطه‌ای در الغای نگاه مردسالار دارد ، می‌نگرند. امروز نقش پدری تنها در تامین مالی‌اش خلاصه شده است. زنان و مردان در کنار یکدیگر روابط بسیار پیچیده‌ای را آفریده‌اند،که مددکاران احتیاج به درک آن دارند.

در این میان آنچه بر فضای نظری و اصول تئوری فمینیستی در حوزه مددکاری حاکم است آنست که مردان را هم هر چند با نگاهی متفاوت نسبت به زنان اما برابرانه باید به این حوزه وارد کرد. با این وجود، کار کردن مددکاران زن با مددجویان زن در فضایی حفاظت شده باقی خواهد ماند. این خود به رشد زنان و حضورشان در سرنوشت‌شان کمک شایانی خواهد کرد.

کارکردن با مردان احتیاج به بازمفهوم‌پردازی مردانگی مطابق با رویکرد فمینیستی و همچنین نگره‌ای جامع به مردان در روابطی که ایشان درگیرش می‌شوند، دارد. احتیاجات هیجانی-عاطفی مردان نیز در این معادله جای می‌گیرد. به علاوه تعریف ایشان –هم زنان و هم مردان- از موقعیت اجتماعی باید دستخوش تغییر واقع شود. به چالش کشیده شدن مردانگی از نگاه مددکاران با رویکردی فمینیستی و توجه به نقش مردان در اجتماع و بازتعریف روابط ایشان با زنان و کودکان را دستخوش تغییر می‌کند و ارتقا می‌دهد. همچنین ارتقا بیشتر در گرو توجه به اشکال روابط مردان با مردان است. اِعمال این تغییرات در گرو تلاش بی‌وقفه مردان و زنان در کنار هم است نه درمقابل هم. جهت دستیابی به این مهم مددکاران فمینیستی باید با مددکاران مرد تبادل نظر کنند تا فضاهایی را که در آن زنان و مردان می‌توانند با هم کار کنند و همچنین فضاهایی که مردان به تنهایی مسئولیت آن را بر دوش می‌گیرند، شناسایی نمایند. البته مددکاران مرد، اگر اصول فمینیستی را در کار خود تایید می‌کنند، باید روابطی را که در میان مددکاران مرد و مددجویان مرد وجود دارد نیز لحاظ نمایند.

فصل پنجم با عنوان «مددکاری با بچه‌ها و خانواده‌ها»، به نیازهای کودک، توجه مددکار به آنها و بافت خانواده می‌پردازد. کار با کودکان و خانواده‌ها با تاکید بر نقش مادری و تربیتی زن و حذف مردان از مشارکت در این نقش‌ها، از نظر مددکاران فمینیست آن‌ها را به فضایی می‌کشاند که در آن بازتولید پدرسالاری را به همراه دارد. سیاست‌های اجتماعی که حول «خانواده» شکل گرفته نیز تعاریف هژمونیک از روابط ناعادلانه را تایید می‌کند. این روابط شامل روابط زن و مرد، بچه‌ها و والدین، بچه‌ها و دولت و والدین ودولت می‌شود. این خود به ترویج روابط جنسیتی خصمانه که زن و مرد را در برابر هم قرار می‌دهد یاری می‌رساند؛ و در این میان حقوق کودک نادیده انگاشته می‌شود. اما با وجود اصول غالب مددکاری اجتماعی در کار، که مداخلات با علایق کودکان در خانواده پیش می‌رود، تضمینی برای اعمال چنین اصلی حتی درون یک چارچوب حقوقی لیبرال وجود ندارد.

در عین حال زنان متاهلی که به کارهای بیرون از خانه و دستمزدی اشتغال دارند دسترسی‌شان به منابع اجتماعی بیشتر است حال آنکه زنان خانه‌دار محروم از این منابع مالی-خدماتی هستند. در این راستا مددکاران فمینیست به دنبال کمبودهای رویکرد غالب حول زنان، کودکان و مردان درون خانواده هستند و در پی آن به دنبال خلق اصولی هستند که بر پایه آن روابط عادلانه‌تری شکل بگیرد. این در به رسمیت شناختن حقوق کودکان ریشه دارد. حقوق زنان به زنان حق گزینش سبک زندگی مدنظرشان را می‌دهد؛ و این مسئولیت دولت است تا این حقوق را در منابع و ضروریات حمایت اجتماعی جهت درک زنان جای دهد.

به‌علاوه، امروز فناوری‌های جدید باروری سوالات بسیاری را برای مداخلات مددکار در درون خانواده مطرح می‌کند. سوالات مربوط به این حوزه راجع به مفروضات سنتی و تعاریف مربوط به روابط میان فردی، روابط صمیمی-پارتنری و روابط گسترده اجتماعی است. به علاوه این تکنولوژی برای مددکاران فمینیست پروبلماتیک است؛ چرا که این تکنولوژی‌ها در عین اینکه طیف گزینش‌های زنان را افزایش داده و اهمیت مادری را در جایگاه یک فعالیت اجتماعی برجسته می‌کند، اما خطر کاهش کنترل باروری و ظرفیت‌های تولید مثلی را در زنان به همراه دارد.

فصل ششم با عناون «مددکاری با بزرگسالان»، ارجاع به افرادی است که محتاج به مراقبت هستند و خاصه بر مراقبت تاکید دارد. دولت رفاه به گونه‌ای قابل ملاحظه به بازتعریف جایگاه زنان در جامعه درون مرزهای پدرسالاری یاری رسانده است. استراتژی حذف، در مقررات به‌کارانداختن بازساخت پدرسالاری عمومی و بازگشت به پدرسالاری خصوصی را در خود دارد. در این رویکرد، زنان علی رغم حضور گسترده در مشاغل دوباره به مراقبت‌های خانگی فراخوانده می‌شوند. در این نقطه پیکان صحبت حول مراقبت از سالمندان است نه کودکان. همان‌طور که دولت مسئول ایجاد مراقبت‌هایی از مردم از گهواره تا گور است، زنان هم مسئول پر کردن شکاف‌هایی هستند که در این میان ممکن است ایجاد شود. اینجا، زنان همکار دولت فرض می‌شوند. البته بسیاری از این زنان خود نیاز به مراقبت دارند. اما، در این مبحث بچه‌های کوچک نیز جایگاه خاص خود را دارند. بدین ترتیب، مددکاران در جایگاه کارمندان دولتی خود را در مقابل نیمی از افراد جامعه که وضعیت‌شان دستخوش تغییرات عدیده می‌شود، موظف می‌دانند. در این مسیر، بخشی از مشکلات با برآوردن نیازهای افراد، تامین منابع و دستوراتی برای بستن قراردادهایی جهت خدمات گرفتن از عاملیت‌های موجود حل می‌شود اما تمام اینها بدون ارائه راه حل خود مشکل‌ساز هستد. بدین ترتیب مددکاران خدمات و مراقبت‌هایی را به افرادی که محتاج آن هستند، شناسایی و ارائه می‌دهند.

مددکاری به مثابه کاری حرفه‌ای زمانی می‌تواند به ارتقا دست یازد که مراقبتی با کیفیتی بالا و درخور از خود به نمایش گذارد. و این امکان‌پذیر نیست مگر اینکه بتواند «مددجو» را در مرکز ارائه خدمات جامع خود قرار دهد. همچنین خدمات اجتماعی فرعی که در حقوق شهروندی ریشه دوانده، با واکنش‌های جمعی به نیازهای فردی در هر سنی که این نیازها را بطلبد، اعتبار می‌بخشد.

در دنیای کنونی روابط جنسیتی موجود باید به مثابه بخشی تفکیک ناپذیر از آن بازسازی شود. زنان چه در دادن و گرفتن خدمات مراقبتی در سنین کهنسالی در مرکز توجه‌اند. اما این مراقبت تنها نباید برای زنان دغدغه محسوب شود بلکه مردان را نیز باید وارد چنین مشارکتی کند. در این راستا باید سازمان کار حول مشارکت مردان در فعالیت‌های مراقبتی دست به بازتعریف زده و ارزش‌زدایی کار ایشان برای مشارکت در حوزه مراقبت را متوقف کند. اینجا مراقبت خود سبب وابستگی متقابل و همبستگی بین نسلی در حوزه اجتماعی می‌شود؛ که خود جهت ارزیابی مجدد مشارکت مردان در این حوزه از دغدغه‌های محوری است. همچنین بازنگری نسبت به نیازهای کودکان نیز ضروری است چرا که در غیر این‌صورت رشد و پیشرفت ایشان با خطر مواجه می‌شود.

فصل هفتم با عنوان «مددکاری با مجرمین»، به نقش مددکار در بازپروری مجرمان و بازگرداندن ایشان به جامعه پرداخته است. بازپروری مجرمان در منصه عمل با مددکاری اجتماعی در پیوند است. فشارهای موجود جهت بازپروری مجرمان سر جای خود باقی است. چه در صورت گذران زمان تخطی‌شان در جامعه یا در زندان بازپروری نمی‌تواند همه مجرمان را در جایگاه توده‌ای متمایز درمان کند. در اینجا مددکاران فعالیت‌هایی را به کار می‌گیرند تا با برآورد نیازهای فردی مجرمان، آن‌ها را وارد مرزهای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، نمایند. در این میان مددکاران مهارت‌هایی را کسب کرده‌اند که می‌توانند به کمک آن‌ها پیوندهایی میان شرایط ساختی و شخصیتی مجرم ایجاد کنند که موثر بر رفتار وی خواهد بود.

اگر نظام عدالت کیفری می‌خواهد از تبانی با کلیشه‌های موجود در میان مجرمان مختلف اجتناب نماید باید نژاد پرستی را در کنار تبعیض جنسیتی شناسایی کرده -خاصه در مورد زنان سیاه‌پوست- و آن‌ها را به عنوان افراد و بخشی از هویت جمعی لحاظ کند. شرایط خاص مجرمان و قربانیان ایشان برای تنبیه و یا بازپروری متناسب با احتیاج ایشان با توجه به مقتضیات‌شان باید مدنظر باشد. مقررات این حوزه باید به اندازه کافی غنی بوده و مددکاران در این حوزه باید به خوبی آموزش‌دیده باشند. در واقع بازپروری باید به گونه‌ای حقوق مجرم را نیز مراعات کرده تا بدین صورت رفتارهای معقول جامعه را به ایشان آموزش دهد و کیفیت زندگی را در بازماندگان قربانی بالا ببرد. رویکرد شهروندی متقابل است که پی‌ریزی می‌کند چطور نظام عدالت کیفری در اداره‌ی مجرمان عمل کرده و چطور در برابر بازماندگان قربانی جرم و حمایت از نیروی کار ایشان از خود واکنش نشان دهد.

در بازپروری ضرورت است که رویکرد شهروندمحور به مجرمان مدنظر باشد. حقوق شهروندان باید مجرمان جوان را همچون مجرمان بزرگسال، زن، مرد، سیاه، سفید مدنظر قرار دهد و درحصار خویش گیرد. بازگشت مجدد به جامعه آخرین مرحله از پروسه بازپروری به مثابه احتمالی قابل پیش‌بینی برای زندانیان است. اگر کلمات «حفاظت عمومی» و «مجرمان در حال بازپروری» معنایی ورای عبارات لفظی دارند، حتی افسرانی که در تعامل با مددکاران هستند باید از زمان اجرای حکم با ایشان همکاری لازم را بنمایند. برای دستیابی به محیط زندگی امن جایی که زنان، مردان و کودکان می‌توانند با انجام کارهایی این هدف را تحقق بخشند، خدمات دوره آزمایشی و کارآموزی می‌تواند پاسخی به مطالبات فمینیستی باشد ؛ این‌بدان معناست که بیش از آن‌که به رفاه زنان در راستای اهداف کنترل اجتماعی بیاندیشیم، به احتیاجات زنان همچون بیان این احتیاجات، پاسخ گفته‌ایم.

فصل هشتم به «نتیجه‌گیری» می‌پردازد:

بحث بررسی تئوری و عمل مددکاری فمینیستی طی دو دهه‌ی اخیر رونق بسیاری یافت. بر مبنای استدلال فمینیستی اکثریت زنان در کنار مردان در جایگاه پدر، برادر، شوهر و همکاران خود زندگی می‌کنند؛ اما رویکرد فمینیستی به زنان استراتژی‌هایی را می‌آموزد که زنان را در عین زندگی با مردان و در برابر ایشان توانمند می‌کند. فمینیسم خود را متعهد به برقراری عدالت اجتماعی در تمام تقسیمات اجتماعی می‌داند.

اصول فمینیستی عملی در کار مددکاری عبارت اند از:

۱- بازشناسی گوناگونی زنان

۲- ارزش‍‌گذاری بر نقاط قوت زنان

۳- حذف برتری برای گروه خاصی از زنان جهت جلوگیری از تبعیض و ایجاد روابط قدرت نابرابر میان این گروه‌ها

۴- تلقی زنان به عنوان عاملان فعال در تصمیم‌گیری در طول دوره زندگی‌شان

۵- جانمایی زنان منحصر به فرد در موقعیت‌های اجتماعی مربوط به ایشان و شناخت ارتباطات بین فردی و جمعی نهادهای مربوط به آنها

۶- ایجاد فضاهایی برای زنان جهت بیان مطالبات ایشان و راه حل مشکلاتشان

۷- تایید این اصل که «شخصی سیاسی است» در ارتباط با منصه عمل مددکاری

۸- بازتعریف مشکلات خصوصی در جایگاه مباحث عمومی

۹- تضمین طرح نیازهای زنان در قالب انسانی خود؛ از آنجا که همچون دیگر اقشار انسانی هر حوزه از زندگی ایشان در تعامل با دیگر حوزه‌ها است.

۱۰- شناخت طبیعت وابسته روابط انسانی از طریق شناخت آنچه برای فرد یا گروه اتفاق می‌افتد، که خود می‌تواند برای هر کس دیگری پیامدهایی داشته باشد.

۱۱- رسیدن به اینکه مشکلات فردی زنان دلایل اجتماعی دارد و طرح هر دو سطح فردی و اجتماعی مسایل ایشان در مداخله‌ها؛ و

۱۲- جستجوی راه‌حل‌های جمعی برای مشکلات فردی

و اما اصول فمینیستی در مددکاری با مردان:

۱- به رسمیت شناختن روابط قدرت جنسیتی شده پیامدهایی را برای مردان به همراه دارد.

۲- اذعان به این‌که مردانگی بر پویایی قدرت استوار است که به نوعی قدرت را بر دیگرانی که به لحاظ اجتماعی فرودست و ضعیف هستند، تحمیل میکند.

۳- جامعه با رویکرد اتخاذی خویش برتری مردان بر زنان به رسمیت می‌شناسد

۴- شناخت تنوع و گوناگونی میان مردان

۵- تایید تنوع میان مردان، سطوح متفاوت برتری را در میان مردان و گروه‌های ایشان بازتاب می‌دهد.

۶- اطمینان از اینکه مردان مسئولیت رفتار سرکوب‌گرانه خود را در برابر دیگران می‌پذیرند

۷- اذعان به ارتباط میان مردانی که از قدرت خود جهت سرکوب زنان و کودکان سوءاستفاده می‌کنند؛ ارتکاب به جرایم قابل تعقیب روابط اجتماعی را که در آن چنین رفتارهای سویی تعبیه شده، به چالش می‌کشد.

۸- ارزش‌گذاری بر بازتعریف مردانگی در مسیر پرورشی–تربیتیِ عادلانه

۹- شناخت ارتباط میان محدودیت‌های ساختاری و رفتار شخصی و فقدان رشد عاطفی

این اصول توسط فمینیست‌ها جهت بسط تحلیل‌های جنسیتی و اشکال عملی کار با مردان و زنان و کودکان به کار گرفته می‌شود. فمینیست‌ها معتقدند مردانی که این اصول را خلاف برتری خود می‌دانند سعی در مخالفت با آن‌ها دارند. مددکاران فمینیستی باید داخل و خارج ساختارهای دولتی کار کنند تا زنان را توانمند سازند؛ برای مقابله با سرکوب‌های جنسیتی و ارتقای تعهد فمینیستی جهت ساخت جهانی بهتر برای زنان و کودکان و مردان.

از طرفی فناوری‌های جدید باروری در لقاح آزمایشگاهی و رحم جایگزین نیز سبب ایجاد روابط جدیدی برای والدین و رشد بچه‌ها شده است که خود احتیاج به بازاندیشی در اصطلاحات خانوادگی و پویایی آن دارد.

نهایتا مددکاران فمینیست باید به خواسته‌های خود نیز در جایگاه یک کارگذار بها دهند. این توجه به نیازها به ایشان کمک می‌کند تا حمایت‌هایی را از شبکه‌ها و سیستم‌هایی دریافت کنند که آن‌ها را قادر می‌سازد در شرایط مختلف به کار خود ادامه دهند. این شرایط شامل کار در دفاتری با امکانات اندک، مسئولیت‌های سنگین کاری و کار با همکاران و مددجویان متخاصم (مخالفت فکری) است. داشتن حمایت حاکمان سیاسی و مدیران نیز حائز اهمیت است. در عین حال یک مددکار باید به مددجوی خود متعهد باشد و خدمات حرفه‌ای خود را تا حد ممکن به وی ارائه دهد. شهروندی رویکرد غالب در شکل‌دهی مجدد به روابط میان مددکار و مددجویان در بافتی برابر و عادلانه جهت تحقق خواسته‌های افراد است.

این کتاب در سال ۲۰۰۲ در ۲۰۳ صفحه توسط انتشارات پالگراو به منصه طبع درآمده است.

نویسنده : فاطمه همدانیان (کارشناس‌ارشد مطالعات زنان)

لینک  دانلود کتاب

منبع-وبلاگ مددکاری جامعه ای-یزدانی

استفاده از این مطلب با ذکر منبع بلامانع است
کلمات کلیدی این خبر: ,

ارسال نظر


آخرین موضوعات